لوکیشن های سینمایی معروف و تاثیر آنها بر دنیای واقعی
به گزارش بلاگ پو، در دنیای سینما، برخی مکانها فراتر از یک پسزمینه صرف عمل میکنند؛ آنها به بازیگرانی فعال در روایت داستان تبدیل میشوند و گاهی به اندازه ستارههای فیلم، نمادین و بهیادماندنی میشوند. این مکانها، از خیابانهای شلوغ یک کلانشهر گرفته تا مناظر بکر طبیعی، در ذهن مخاطب حک میشوند و میل به دیدن آنها از نزدیک را برمیانگیزند. این پدیده که با نامهایی چون «گردشگری سینمایی» یا «سِت-جتینگ» (Set-jetting) شناخته میشود، به یک روند مهم و رو به رشد در صنعت جهانی گردشگری تبدیل شده است؛ صنعتی که خود با ارزشی معادل 3.5 تریلیون دلار آمریکا، سهم عظیمی در تولید ناخالص داخلی جهان دارد.

برای دریافت مشاوره و خدمات تخصصی گردشگری و سفر به سراسر دنیا با مجری مستقیم تورهای مسافرتی و گردشگری همراه باشید.
گردشگری سینمایی صرفاً انتخاب یک مقصد برای تعطیلات نیست؛ بلکه نوعی زیارت مدرن است. این پدیده ریشه در تمایل عمیق انسان برای پر کردن شکاف میان داستان و واقعیت دارد؛ تلاشی برای قدم گذاشتن در دنیایی که پیش از این تنها بر روی پرده سینما وجود داشته است. این اشتیاق آنچنان قدرتمند است که میتواند هویت فرهنگی و اقتصادی یک مکان را برای همیشه بازنویسی کند. فیلمها تنها محیط را بازتاب نمیدهند، بلکه فعالانه در شکلدهی و پیکربندی آن مشارکت میکنند. این مقاله سفری است برای کشف این فرآیند دگرگونکننده؛ از خیابانهای همیشه بیدار نیویورک و سرزمینهای اساطیری نیوزلند گرفته تا شگفتیهای باستانی اردن. در این مسیر، بررسی خواهیم کرد که چگونه یک مکان فیزیکی به یک نماد سینمایی تبدیل میشود و پیامدهای این تحول در دنیای واقعی-چه جادویی و چه چالشبرانگیز-چیست.
بخش اول: معماران جهانها: خلق مناظر سینمایی
این بخش به تحلیل چگونگی انتخاب و استفاده فیلمسازان از محیطهای مختلف میپردازد و نشان میدهد که چگونه این مکانها به عناصر روایی تبدیل شده و در این فرآیند، زمینه را برای آینده خود به عنوان مقاصد گردشگری فراهم میکنند.
جنگل شهری به مثابه یک شخصیت
در این بخش، به بررسی این موضوع میپردازیم که چگونه محیطهای متراکم و ساخته دست بشر، نه تنها به عنوان یک پسزمینه، بلکه به عنوان شخصیتهایی پویا که بر داستان، حالوهوا و هویت یک فیلم تأثیر میگذارند، به کار گرفته میشوند. در این رویکرد، شهر یک پسزمینه منفعل نیست، بلکه یک شرکتکننده فعال در روایت است.
مطالعه موردی: نیویورک، صحنه سینمایی بیبدیل
شهر نیویورک را میتوان پربازدیدترین لوکیشن شهری جهان برای فیلمبرداری دانست. این شهر پسزمینه همه چیز بوده است، از کمدیهای رمانتیک گرفته تا فیلمهای ابرقهرمانی پرفروش. مکانهای نمادین آن فوراً قابل تشخیص هستند و به هر فیلمی، اصالت و انرژی آنی میبخشند. این شهر سینمایی، برای مخاطبان کاملاً ملموس است؛ از ایستگاه آتشنشانی فیلم
شکارچیان روح در خیابان مور شمالی شماره 14 ، هتل پلازا در فیلم
تنها در خانه 2 ، و ساختمان فِلَتآیرون به عنوان دفتر روزنامه دیلی بیوگل در
مرد عنکبوتی گرفته تا اغذیهفروشی کَتز دِلی در فیلم
وقتی هری با سالی ملاقات کرد و ترمینال گرند سنترال در فیلم انتقامجویان.
اما پشت این زرقوبرق سینمایی، یک موتور اقتصادی عظیم قرار دارد. صنعت فیلم و تلویزیون در سال 2019 حدود 185,000 شغل را در نیویورک پشتیبانی کرد، 18.1 میلیارد دلار دستمزد ایجاد نمود و در مجموع خروجی اقتصادی معادل 81.6 میلیارد دلار داشت. این اعداد، قدرت اقتصادی پنهان در پس پرده سینما را به نمایش میگذارند. برای جذب این صنعت سودآور، ایالت نیویورک مشوقهای مالیاتی هنگفتی ارائه میدهد که سقف سالانه آن اخیراً به 700 میلیون دلار افزایش یافته است. با این حال، بحثهای جدی در مورد بازگشت این سرمایهگذاری وجود دارد. در حالی که برخی گزارشهای مورد حمایت صنعت، بازگشت مثبت سرمایه را ادعا میکنند ، یک مطالعه دولتی نشان داد که به ازای هر دلار هزینه شده، تنها 31 سنت به ایالت بازمیگردد. این مطالعه همچنین اشاره میکند که با توجه به زیرساختهای موجود و جایگاه فرهنگی برجسته نیویورک، بخش بزرگی از این فعالیتهای سینمایی در هر صورت در این شهر اتفاق میافتاد.
این وضعیت، یک مذاکره اقتصادی پیچیده و پرمخاطره را آشکار میسازد که در لباس یک همکاری فرهنگی پنهان شده است. نیویورک یک بوم سینمایی بینظیر ارائه میدهد، اما صنعت فیلم از ماهیت «سیار» خود برای گرفتن یارانههای عمومی عظیم استفاده میکند. تهدید به ترک شهر و رفتن به مکانهایی با مشوقهای بهتر، یک اهرم فشار قدرتمند برای یک صنعت چند میلیارد دلاری در تعامل با دولتهاست. این امر یک وابستگی متقابل ایجاد میکند که در آن، ایالت احساس میکند مجبور به ارائه یارانههاست، حتی اگر بازده خالص اقتصادی آن منفی یا ناچیز باشد. این نشاندهنده عدم توازن قدرت میان یک صنعت جهانی و یک دولت محلی است.
مطالعه موردی: پلههای افتخار فیلادلفیا
این مطالعه موردی بر یک مکان بسیار کوچک-72 پله ورودی موزه هنر فیلادلفیا-متمرکز است تا نشان دهد چگونه یک صحنه از یک فیلم میتواند برای همیشه یک فضای عمومی را بازتعریف کرده و یک آیین فرهنگی جهانی خلق کند. این پلهها که در دهه 1920 به عنوان ورودی باشکوه یک مؤسسه فرهنگی طراحی شده بودند، با فیلم راکی در سال 1976 به نمادی جهانی از استقامت و «غلبه بر چالشها توسط یک فرد معمولی» تبدیل شدند.
امروزه، گردشگران و مردم محلی هر روز به این پلهها هجوم میآورند تا دویدن پیروزمندانه راکی را بازسازی کنند؛ یک آیین فیزیکی که به «یک رسم گذار» تبدیل شده و تأثیر اقتصادی قابل توجهی بر درآمدهای گردشگری شهر داشته است. این پدیده همچنین باعث ایجاد یک بحث فرهنگی جالب شد. مجسمه برنزی راکی، که در اصل یک وسیله صحنه برای فیلم
راکی 3 بود، به موضوع بحثی طولانی تبدیل شد. منتقدان هنری معتقد بودند که قرار دادن یک «وسیله صحنه فیلم» در یک مؤسسه فرهنگی بزرگ، از اهمیت «هنر والا»ی موزه میکاهد. در مقابل، حامیان، این مجسمه را جشنی برای یک پدیده فرهنگی میدانستند که توجه مثبت و گردشگران را برای شهر به ارمغان آورده است. این مجسمه سرانجام در سال 2006 در پایین پلهها نصب شد.
پدیده «پلههای راکی» یک تقابل فرهنگی و در نهایت، همزیستی میان «فرهنگ والا» (موزه هنر) و «فرهنگ عامه» (فیلم) را به تصویر میکشد. پلهها یک هدف معماری و فرهنگی مشخص داشتند: صعودی باشکوه به معبد هنر. فیلم
راکی یک روایت جدید و قدرتمند از پیروزی فردی را بر این فضا تحمیل کرد. این روایت جدید آنقدر در میان مردم طنینانداز شد که کاربرد جدیدی برای فضا ایجاد کرد: مکانی برای بازآفرینی شخصی و زیارت. نهادهای هنری در ابتدا در برابر این «تهاجم» فرهنگ عامه مقاومت کردند، اما محبوبیت فراگیر و ارزش گردشگری آن در نهایت منجر به یک مصالحه شد: مجسمه در مکانی دائمی و برجسته در نزدیکی پلهها قرار گرفت. این نشان میدهد که معنای یک فضای عمومی توسط خالقان آن ثابت نمیماند، بلکه دائماً توسط مردمی که از آن استفاده میکنند، بازتعریف میشود و رسانههای مردمی به عنوان یک کاتالیزور قدرتمند برای این تغییر عمل میکنند.
فراتر از افق: قلمروهای طبیعی و اساطیری
این بخش از محیطهای شهری به سمت طبیعت و تاریخ حرکت میکند و بررسی میکند که چگونه فیلمسازان مناظر واقعی را به دنیاهای فانتزی و مکانهای باستانی تبدیل کرده و آنها را برای همیشه در تصور عمومی با همتایان خیالیشان پیوند میزنند.
مطالعه موردی: نیوزلند به سرزمین میانه تبدیل میشود
سهگانه ارباب حلقهها به کارگردانی پیتر جکسون، کاری فراتر از فیلمبرداری در نیوزلند انجام داد؛ این فیلمها عملاً کل کشور را به عنوان سرزمین میانه واقعی بازاریابی کردند و یکی از مهمترین و مستندترین موارد گردشگری سینمایی در تاریخ را رقم زدند. این فیلمها یک «زلزله اقتصادی» در صنعت گردشگری نیوزلند ایجاد کردند و باعث افزایش 40 درصدی ورود گردشگران بین سالهای 2000 تا 2006 شدند. تا اواسط دهه 2010، 18 درصد از هزینههای گردشگری 11.8 میلیارد دلاری کشور (حدود 2.1 میلیارد دلار) به جذابیت این فیلمها مرتبط بود. تنها سهگانه
هابیت به تنهایی 1.1 میلیارد دلار به هزینههای بازدیدکنندگان افزود. این یک رشد کوچک نبود؛ بلکه یک بازسازی بنیادین در اقتصاد گردشگری این کشور بود.
لوکیشن فیلمبرداری هابیتون، که در یک مزرعه خانوادگی پرورش گوسفند در نزدیکی ماتاماتا ساخته شد، پس از فیلمبرداری حفظ و به یک جاذبه گردشگری دائمی تبدیل شد. این مکان اکنون سالانه صدها هزار بازدیدکننده دارد و تورهای متنوعی از جمله تورهای «پشت صحنه» و «ضیافت شام» ارائه میدهد که نشاندهنده یک عملیات تجاری بسیار پیچیده و موفق است. دولت نیوزلند نیز فعالانه در این موفقیت مشارکت داشت و از این فیلمها به عنوان «بهترین تبلیغ رایگانی که نیوزلند تا به حال داشته است» یاد کرد. این مشارکت شامل ارائه صدها میلیون دلار تخفیف مالیاتی و یارانه برای تضمین تولید این فیلمها در کشور بود.
ارباب حلقهها نمونه نهایی «برندسازی ملی از طریق فیلم» است. یک اثر رسانهای قدرتمند، درک جهانی و مسیر اقتصادی یک کشور را به طور اساسی و دائمی تغییر داد. فیلمسازان نیوزلند را به دلیل مناظر حماسی و متنوع آن انتخاب کردند. این فیلمها به یک پدیده جهانی تبدیل شدند و یک پیوند بصری قدرتمند بین نیوزلند و دنیای فانتزی سرزمین میانه ایجاد کردند. دولت و هیئت گردشگری نیوزلند این فرصت را شناسایی کرده و از طریق یارانهها و بازاریابی فعالانه روی این ارتباط سرمایهگذاری کردند. این امر منجر به افزایش عظیم، قابل اندازهگیری و پایدار در گردشگری شد، به طوری که بازدیدکنندگان به طور خاص فیلمها را دلیل سفر خود ذکر کرده و بیشتر از گردشگران عادی هزینه میکردند. این موفقیت زیرساختهای دائمی (هابیتون) و یک صنعت فیلمسازی ماهر ایجاد کرد که تولیدات بیشتری را به خود جذب کرد. نتیجه، یک ادغام کامل هویت ملی و روایت داستانی در تخیل جهانی است؛ یک برند قدرتمند و سودآور، اما بالقوه محدودکننده.
مطالعه موردی: دنیای باستان بر پرده سینما
این بخش به بررسی چگونگی استفاده فیلمها از مکانهای تاریخی و باستانشناسی واقعی میپردازد و نشان میدهد که چگونه یک روایت فرهنگ عامه جدید بر تاریخ باستانی آنها لایهبندی شده و شهرت جهانی آنها را به شدت افزایش میدهد.
پیش از فیلم ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی (1989)، شهر باستانی پترا در اردن سالانه تنها توسط چند هزار گردشگر بازدید میشد. پس از آنکه فیلم از بنای نمادین الخزنه به عنوان معبد جام مقدس استفاده کرد، تعداد بازدیدکنندگان به نزدیک یک میلیون نفر در سال رسید. صحنههای اوج فیلم، پترا را در آگاهی عمومی تثبیت کرد. اگرچه فضای داخلی معبد در استودیو ساخته شده بود، اما نماهای خارجی آنقدر قدرتمند بودند که یک افسانه ماندگار خلق کردند. در مثالی دیگر، جزیره یونانی اسکوپلوس به مکانی ایدهآل برای فیلم
ماما میا! تبدیل شد و صحنههای کلیدی در مکانهایی مانند کلیسای آگیوس یوانیس و ساحل کاستاری فیلمبرداری شد. این امر جزیره را به یک مقصد تابستانی برتر برای طرفدارانی تبدیل کرد که میخواستند فانتزی موزیکال و آفتابی خود را تجربه کنند.
برای مکانهای باستانی، حضور در یک فیلم بزرگ مانند یک کاتالیزور دو لبه عمل میکند. این فیلمها این مکانها را برای یک مخاطب جهانی انبوه «بازکشف» میکنند و از طریق گردشگری، بقای اقتصادی آنها را تضمین میکنند. اما این شهرت جدید با خطراتی نیز همراه است. این مکانها ممکن است عمدتاً به خاطر فیلمها شناخته شوند و گردشگران بیشتر به دنبال وسایل صحنه فیلم باشند تا تاریخ نبطیها. همچنین، این شهرت میتواند به تخریب فیزیکی ناشی از گردشگری بیش از حد منجر شود. بنابراین، میراث فیلم یک معامله است: بقا و شهرت مکان را در دنیای مدرن تضمین میکند، اما به قیمت سادهسازی یا حتی تحتالشعاع قرار دادن تاریخ اصیل آن با یک روایت داستانی.
بخش دوم: سفر زائر: تجربه طرفداران و پیامدهای آن
این بخش به بررسی پیامدهای شهرت سینمایی یک مکان میپردازد و بر تجربه طرفداران و نتایج پیچیده و اغلب چالشبرانگیز رونق گردشگری تمرکز دارد.
هاگوارتز واقعی است: قلعهها، جادو و گردشگری
این بخش بر چگونگی بهرهبرداری مکانهای تاریخی اروپایی از نقشهایشان در فیلمهای فانتزی و موزیکال محبوب تمرکز دارد.
مطالعه موردی: قلعه آلنویک، انگلستان
قلعه آلنویک در نورثآمبرلند پس از استفاده در صحنههای کلیدی دو فیلم اول هری پاتر، به هاگوارتز واقعی برای نسلی از طرفداران تبدیل شد. این قلعه محل فیلمبرداری صحنههایی مانند آموزش پرواز با جارو توسط مادام هوچ در هری پاتر و سنگ جادو بود. این ارتباط مستقیم با مدرسه جادوگری، منجر به رونق عظیم گردشگری شد. تعداد بازدیدکنندگان از 60 تا 70 هزار نفر در سال به بیش از 270,000 نفر افزایش یافت ؛ یک افزایش 230 درصدی که اقتصاد محلی را بیش از 9 میلیون پوند تقویت کرد. تخمینهای فعلی تعداد بازدیدکنندگان سالانه را بین 250,000 تا 350,000 نفر نشان میدهد.
با این حال، این افزایش عظیم در تردد، فشار قابل توجهی بر این بنای باستانی وارد کرده است. نقشهبردار ساختمان اشاره کرده است که فرشها، کفها و راهپلهها به دلیل شن و ماسهای که توسط صدها هزار بازدیدکننده وارد میشود، تحت فشار قرار گرفتهاند. این امر روند فرسودگی طبیعی را تسریع کرده و نیازمند کارهای پرهزینه بازسازی است.
«اثر هاگوارتز» در قلعه آلنویک یک مطالعه موردی واضح از هزینه فیزیکی گردشگری سینمایی است. همان چیزی که این مکان را مشهور کرده-واقعیت ملموس و تاریخی آن-به دلیل حجم عظیم مردمی که برای تجربهاش میآیند، در معرض خطر قرار میگیرد. این یک پارادوکس ایجاد میکند که در آن، موفقیت، خودِ دارایی را تهدید میکند. قلعه آلنویک یک بنای تاریخی قرون وسطایی است. استفاده از آن در یک مجموعه فیلم محبوب جهانی منجر به افزایش عظیم و قابل اندازهگیری بازدیدکنندگان شد. این هجوم جمعیت مستقیماً باعث فرسودگی فیزیکی بافت تاریخی قلعه میشود. بنابراین، سود اقتصادی گردشگری سینمایی با یک هزینه فیزیکی مستقیم برای مکانهای میراثی همراه است. این امر نیازمند یک چرخه دائمی و پرهزینه نگهداری و بازسازی است که توسط همان گردشگری که باعث آسیب میشود، تأمین مالی میشود؛ یک حلقه خودتقویتشونده از حفاظت و تخریب.
مطالعه موردی: سالزبورگ و اشکها و لبخندها
بیش از نیم قرن است که هویت گردشگری شهر سالزبورگ در اتریش تقریباً به طور کامل با موزیکال اشکها و لبخندها (1965) گره خورده است. این یک نمونه برجسته از تأثیر فرهنگی و اقتصادی بلندمدت یک فیلم بر یک شهر است. مکانهای بیشماری در سراسر سالزبورگ اکنون به عنوان لوکیشنهای معروف اشکها و لبخندها شناخته میشوند: باغهای میرابل (محل اجرای آهنگ «دو-ر-می»)، صومعه نونبرگ، کاخ لئوپولدسکرون (نمای خارجی ویلای فون تراپ) و مدرسه سوارکاری تابستانی (فلسنرایتشوله) برای صحنه جشنواره.
هر ساله بیش از 350,000 نفر از طرفداران این فیلم به طور خاص برای قدم گذاشتن در جای پای خانواده فون تراپ به این شهر سفر میکنند. این پدیده برای دههها پایدار مانده است و یک صنعت گردشگری فرعی کامل پیرامون فیلم شکل گرفته است که شرکتهای متعددی تورهای اختصاصی
اشکها و لبخندها را با اتوبوس و به صورت پیاده ارائه میدهند. تحقیقات تأیید کردهاند که این فیلم یک انگیزه مهم برای بازدیدکنندگان در انتخاب سالزبورگ به عنوان مقصد سفرشان است. این شهرت آنقدر شدید شد که آلاچیق نمادین فیلم، که در ابتدا در کاخ لئوپولدسکرون قرار داشت، برای کاهش ازدحام و مدیریت جریان گردشگران به کاخ هلبرون منتقل شد.
اشکها و لبخندها نشان میدهد که تأثیر گردشگری یک فیلم همیشه یک پدیده زودگذر نیست. زمانی که یک فیلم با موفقیت جوهره رمانتیک یک شهر را به تصویر میکشد و آن را تعریف میکند، میتواند یک هویت گردشگری دائمی ایجاد کند که برای نسلها باقی میماند و به بخشی اصلی از میراث فرهنگی و استراتژی اقتصادی شهر تبدیل میشود. نیاز به جابجایی آلاچیق نمونه بارز این ماندگاری است؛ این یک راهحل مدیریتی بلندمدت بود، نه یک راهحل کوتاهمدت.
بهای شهرت: وقتی هالیوود از راه میرسد
این بخش به بررسی انتقادی پیامدهای منفی و جنجالهایی میپردازد که با ورود ماشین قدرتمند هالیوود به یک مکان، به ویژه مکانهای شکننده یا حساس از نظر فرهنگی، به وجود میآید.
مطالعه موردی: جنجال اسکلیگ مایکل
تصمیم برای اجازه فیلمبرداری جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد و جنگ ستارگان: آخرین جدای در اسکلیگ مایکل، یک مکان میراث جهانی یونسکو که دورافتاده و شکننده است، در سواحل ایرلند، جنجال بزرگی به پا کرد. این تصمیم، منافع اقتصادی و فرهنگ عامه را در مقابل حفاظت از میراث قرار داد. اسکلیگ مایکل یک مکان حفاظتشده است که میزبان یک صومعه مسیحی باستانی و به خوبی حفظ شده از قرن هفتم و پناهگاهی برای پرندگان دریایی مانند پافینهاست. دسترسی به این جزیره معمولاً به شدت محدود است.
با این حال، دولت ایرلند، به ویژه وزیر میراث، بدون مشورت با نهادهای قانونی میراث یا کارشناسان محیط زیست، اجازه تولید فیلم در مقیاس بزرگ، از جمله استفاده از هلیکوپتر و تجهیزات سنگین را صادر کرد. این اقدام به شدت مورد انتقاد گروههای حفاظت از محیط زیست مانند «بردواچ ایرلند» و «آن تایسکه» و همچنین باستانشناسانی قرار گرفت که نگران آسیب به سازههای باستانی و مزاحمت برای پرندگان در حال لانهسازی بودند. در حالی که دولت اصرار داشت که هیچ آسیب «اساسی» رخ نداده است، اما اذعان کرد که پس از فیلمبرداری، نیاز به نگهداری معمول و تعمیرات جزئی وجود داشته است. منتقدان استدلال کردند که اجازه دادن به این تولید، یک سابقه خطرناک ایجاد میکند و به طور بالقوه راه را برای بهرهبرداری تجاری از سایر مکانهای حفاظتشده باز میکند. دفاع دولت این بود که گردشگری در حال حاضر روزانه 180 نفر را به جزیره میآورد و سعی داشت تأثیر یک گروه فیلمبرداری عظیم را با گردشگری منظم برابر بداند.
مورد اسکلیگ مایکل فشار عظیمی را که یک فرانچایز رسانهای جهانی میتواند بر دولتهای ملی و سیستمهای حفاظت از میراث وارد کند، آشکار میسازد. این مورد یک تضاد اساسی ارزشها را برجسته میکند: ارزش ذاتی و بلندمدت یک مکان فرهنگی و طبیعی منحصربهفرد در مقابل منافع اقتصادی و تبلیغاتی کوتاهمدت و پر زرقوبرق ناشی از ارتباط با برندی مانند جنگ ستارگان. این نشان میدهد که حتی بالاترین سطوح حفاظت از میراث نیز میتوانند در برابر سرمایه فرهنگی و اقتصادی عظیم یک غول سرگرمی جهانی آسیبپذیر باشند. «قدرت نرم» هالیوود میتواند به طور مؤثری پروتکلهای حفاظتی تثبیتشده را نادیده بگیرد.
شمشیر دو لبه گردشگری
این بخش با ترکیب تأثیرات منفی مورد بحث در سراسر مقاله، دیدگاهی متعادل از گردشگری سینمایی ارائه میدهد. در حالی که این پدیده مزایای اقتصادی به همراه دارد، «پیشروی توقفناپذیر گردشگری» میتواند یک نیروی مخرب باشد. این تخریب فیزیکی در نمونههایی مانند کفهای فرسوده قلعه آلنویک و فرسایش و خرابکاری در پترا، جایی که گردشگران در حال کندهکاری نام خود بر روی ماسهسنگهای باستانی دیده شدهاند، مشهود است.
هجوم بازدیدکنندگان به مکانهایی مانند کوئینزتاون در نیوزلند منجر به ترافیک سنگین و نیاز به توسعه زیرساختهای عظیم، از جمله وضع یک مالیات ملی جدید برای گردشگران جهت پرداخت هزینههای اولیه مانند توالتهای عمومی و جادهها شده است. علاوه بر این، پدیده «دیزنیسازی» ، که در آن تاریخ اصیل یک مکان به یک تجربه مصرفگرایانه با تم فیلم تبدیل میشود، یک نگرانی دیگر است. این پدیده را میتوان در مغازههای با تم
ایندیانا جونز در اطراف پترا و بحث بر سر مجسمه
راکی به عنوان یک «وسیله صحنه فیلم» در یک موزه هنر مشاهده کرد.
گردشگری سینمایی یک ابزار اقتصادی قدرتمند است، اما بدون مدیریت دقیق و پیشگیرانه، از یک چرخه قابل پیشبینی رونق و رکود پیروی میکند که در آن، همان ویژگیهایی که یک مکان را جذاب کردهاند، توسط موفقیت گردشگری که ایجاد میکند، از بین میروند. یک فیلم مکانی را مشهور میکند که منجر به هجوم سریع و اغلب کنترلنشده گردشگران میشود (رونق). این هجوم درآمد ایجاد میکند اما همچنین باعث آسیب فیزیکی، فشار بر زیرساختهای محلی و تغییر شخصیت فرهنگی مکان میشود. اگر این وضعیت مدیریت نشود، این تخریب میتواند جذابیت مکان را کاهش داده و به طور بالقوه منجر به کاهش گردشگری شود (رکود). بنابراین، چالش واقعی برای جوامع نه تنها جذب تولیدات سینمایی، بلکه توسعه مدلهای گردشگری پایدار است که بتوانند موفقیت را بدون نابود کردن منبع آن مدیریت کنند. این امر تمرکز را از تبلیغات صرف به برنامهریزی استراتژیک پیچیده و بلندمدت تغییر میدهد.
مکان (فیلم) | گردشگری پیش از فیلم (تخمین) | گردشگری پس از فیلم (اوج/سالانه) | تأثیر اقتصادی/بازدیدکننده گزارششده |
نیوزلند (ارباب حلقهها) | 1.7 میلیون (2000) | 2.4 میلیون (2006) | افزایش 40٪ در گردشگری؛ 2.1 میلیارد دلار هزینه سالانه مرتبط با فیلمها |
قلعه آلنویک (هری پاتر) | حدود 60,000-70,000 سالانه | حدود 270,000+ سالانه | افزایش 230٪ در بازدیدکنندگان؛ بیش از 9 میلیون پوند رونق برای اقتصاد محلی |
پترا، اردن (ایندیانا جونز) | «چند هزار» سالانه | حدود 1 میلیون سالانه | تعداد بازدیدکنندگان از هزاران نفر به نزدیک یک میلیون نفر افزایش یافت |
سالزبورگ، اتریش (اشکها و لبخندها) | نامشخص | حدود 350,000 طرفدار اشکها و لبخندها سالانه | یک صنعت پایدار که بیش از 50 سال پیرامون فیلم شکل گرفته است |
وینترست، آیووا (پلهای مدیسون کانتی) | حدود 60,000 سالانه (جاذبههای محلی) | افزایش قابل توجه | افزایش 91٪-100٪ در صنعت گردشگری محلی |
نتیجهگیری: قدرت پایدار مکانهای سینمایی
این سفر از صحنه فیلم تا نماد فرهنگی، قدرت عمیق مناظر سینمایی-چه شهری و چه طبیعی -را در شکلدهی به درک ما از دنیای واقعی نشان میدهد. این مکانها تنش اصلی این پدیده را به نمایش میگذارند: فرصت اقتصادی عظیم در مقابل خطرات تخریب فرهنگی و محیطی.
با پیشرفت فناوری، ممکن است مرز بین گردشگری واقعی و مجازی کمرنگتر شود، اما تمایل بنیادین انسان برای ارتباط ملموس با داستانهایی که دوستشان داریم، باقی خواهد ماند. این مکانها فراتر از نقاطی روی نقشه هستند؛ آنها سنگبناهای فرهنگی و لنگرهای فیزیکی برای تخیل جمعی ما هستند. آنها ثابت میکنند که گاهی، قدرتمندترین داستانها آنهایی هستند که میتوانیم به درونشان قدم بگذاریم و خودمان آنها را تجربه کنیم.