تکنیک هایی ساده برای کاهش آسیب افرادی که انرژی منفی می دهند

به گزارش بلاگ پو، وقتی مجبورید با همکار منفی تان وقت بگذرانید، راه هایی پیدا کنید که پس از آن، فشار ناشی از معاشرت با او را از روی خودتان بردارید.

تکنیک هایی ساده برای کاهش آسیب افرادی که انرژی منفی می دهند

به گزارش ، برخی ها دوست دارند همواره نقش قربانی را بازی نمایند. هیچ وقت هیچ چیز تقصیر آن ها نیست و فکر می نمایند همه می خواهند برایشان دردسر درست نمایند یا به آن ها صدمه بزنند. کار کردن با چنین همکاری می تواند به شما آسیب بزند. بهترین راه برای محافظت از خودتان چیست؟ چطور می توانید به همکارتان یاری کنید که طرز فکرش را تغییر دهد؟ و چطور می توانید آسیب احساسی کار کردن با چنین کسی را کنترل کنید؟

هالی ویکز، سخنران مدرسه کندی هاروارد و نویسنده کتاب می گوید: کار کردن در کنار کسی که همواره احساس می نماید قربانی است، واقعا افسرده نماینده است. حس می کنید در آن شرایط گیر نموده اید و راه فراری نیست. وقتی او را می بینید که دارد به سمتتان می آید، انرژی منفی اش دلسردتان می نماید.

چه کنیم تا کارمندی محبوب باشیم؟

ایمی جن سو، از مدیران شرکت پاراویس پارتنرز می گوید: شاید بزرگ ترین چالش در برخورد با همکاری که این طرز فکر را دارد، انرژی منفی ای است که از خودش ساطع می نماید. وقتی سرتان شلوغ است، آخرین چیزی که می خواهید بودن در کنار کسی است که همواره نیمه خالی لیوان را می بیند. برای برخورد با چنین کسی که قطعا در گروه افراد بدقلق قرار می گیرد، نکاتی وجود دارد که از این قرارند:

ایمی می گوید: برای آغاز، این را بدانید که حس قربانی بودن همیشگی همکارتان، هیچ ربطی به شما ندارد. پس آن را به خودتان نگیرید. سعی کنید عجولانه قضاوت نکنید. همدردی با او یاریتان می نماید. این را درک کنید که او دنیا را جور دیگری می بیند؛ و زندگی کردن به شکل یک قربانی، آن هم هر روز، باید سخت باشد.

ویکز پیشنهاد می نماید که نگاهتان نسبت به او را تغییر دهید و واکنش روانی تان نسبت به او را طوری تغییر دهید که به بهبود شرایط یاری کند. با او همدردی کنید. یادتان نرود: او نمی خواهد عمدا روی اعصاب شما راه برود. ویکز می گوید: این درست مثل وقتی است که می شنوید پروازتان تاخیر دارد. می توانید مدام غر بزنید و عصبانی شوید یا بی خیال باشید و اجازه ندهید فکرش اذیتتان کند. هدف شما لزوما این نیست که با دلسوزی به او نگاه کنید. همین که خنثی باشید کافی است.

ایمی می گوید: سپس به این فکر کنید که چطور نگذارید رفتار سمی همکارتان روی شما تاثیر بگذارد. در این شرایط باید مراقب خودتان باشید. او توصیه می نماید که با یکی دیگر از همکارانتان وقت بگذرانید که انرژی منفی همکار بدقلقتان را خنثی کند. باید دور و برتان را با آدم هایی پر کنید که به شما انرژی و حس های خوب و مثبت می دهند و شادتان می نمایند.

وقتی مجبورید با همکار منفی تان وقت بگذرانید، راه هایی پیدا کنید که پس از آن، فشار ناشی از معاشرت با او را از روی خودتان بردارید، مثلا پیاده روی یا مدیتیشن کنید یا به موزیک گوش دهید؛ و مهمتر از همه، وقتی این شخص خاص روی اعصاب شما می رود، سعی کنید یک نقطه مثبت در او پیدا کنید. ویکز توصیه می نماید: وجوه مختلف او را کشف کنید. روی وجه غرغرو، شکاک یا عصبی او زوم نکنید. به دنبال وجوه تشابه باشید، حداقل به این فکر کنید که هر دویتان به سازمان متعهد هستید.

برخورد با یک چنین همکاری واقعا طاقت فرساست، به خصوص اگر دائما دارید به ناله هایش گوش می کنید. اما ویکز می گوید: وقتی او مصیبت نامه اش را بازخوانی می نماید، مجبور نیستید سراپا گوش باشید. به جایش، تمرکز او را از غم و غصه ها به چیز دیگری معطوف کنید. چطور؟ با روایت یک داستان متضاد با واقعیت او.

فرض کنید همکارتان دارد پشت سر رئیسش بد می گوید، چون فکر می نماید رئیس همه کار ها را روی سر او ریخته و بقیه بیکارند.

ویکز توصیه می نماید که چیزی در این مایه ها بگویید: می دانم که استرس زا است، اما شرط می بندم، چون تو از همه لایق تر و قابل اعتمادتری، کار بیشتری به تو می سپارد و نمی داند تحت فشاری. پاسخ شما تحقیرآمیز یا از موضع بالا نیست. شما دارید به او نشان می دهید که می توان به این شرایط، جور دیگری هم نگاه کرد. یادتان نرود: هدف شما یاری به همکارتان است که یک نگرش متفاوت را انتخاب کند.

اعتباربخشی می تواند در چنین شرایطی مفید باشد. این را ایمی می گوید: برای این جور آدم ها، اعتبار معمولا مثل یک حلقه گمشده است. آن ها حس می نمایند دیده نمی شوند و کسی به آن ها توجه نمی نماید. برای همین، با خودشان می گویند اگر گلایه کنم یا نقش قربانی را بازی کنم، حتما صدایم را خواهند شنید یا از من قدردانی خواهند کرد.

ایمی معتقد است این آدم ها گاهی فقط به تقویت روحیه و انرژی مثبت احتیاج دارند که از جای دیگری آن را نمی گیرند. البته نباید او را فریب دهید، اما اگر از او تعریف کنید و تعریف تان بجا باشد، او تسکین پیدا می نماید. البته این بدان معنا نیست که گلایه و شکایت هایش را تایید کنید. هدف این است که دستاورد های مثبتش را به او یادآوری کنید.

یک پاسخ دیگر به گلایه های بی خاتمه او، ارائه راهی برای حل مشکل است. ایمی می گوید: دلیل گله و شکایت کردن او، شاید این است که یک احتیاج ناگفته دارد که باید به آن رسیدگی گردد. در این صورت، باید نقش مربی به خود بگیرید. مثلا بگویید: آیا انتظاراتی داری که بقیه از آن خبر ندارند؟ یا شنیدم که بابت فلان قضیه ناراحتی. بیا بنشینیم و راه چاره پیدا کنیم.

ویکز می گوید: هدف شما، تمرکز روی احساسات او نیست، بلکه باید روی چالش حرفه ای اش تمرکز کنید. به او قدرت دهید و خودتان را از نظر روحی برای حل مشکلش آماده کنید. هر کاری می کنید، حواستان باشد که او وارد فاز غر زدن نگردد. این کار، کمترین فایده اش این است که او می فهمد نمی تواند پیش شما غر بزند و اگر بزند، به مرور تمایلتان برای صحبت با او را از دست می دهید.

رو در رو شدن با همکارتان و صحبت درباره رفتارش می تواند احساس ترس عمیقی در او ایجاد کند. ایمی می گوید: اما اگر رفتار او دارد به عملکرد کسب وکار آسیب می زند، باید درباره تاثیرش با او صحبت کنید. رئوف و باملاحظه باشید. بگویید: تو رهبر این تیم هستی. دارم می بینم که تحت فشار و استرسی، اما وقتی گلایه می کنی، روحیه تیم تضعیف می گردد.

آیا می گردد کمی بیشتر به انرژی ای که می فرستی دقت کنی؟ هدف شما این است که به همکارتان نشان دهید که خلق و خوی او، اثر موجی دارد. یعنی دارای پیامد های چندگانه و تصاعدی است. ویکز می گوید: در اینجا، کلمات و لحن شما خیلی مهم است. اگر بگویید: تو شکاکی و خیلی نق می زنی، او اصلا به حرفتان گوش نمی دهد. بهتر است درباره رفتار هایی صحبت کنید که باید در خود تقویت کند، نه رفتار هایی که دوست دارید از آن ها دست بردارد.

صحبت با مدیر درباره این شرایط هم می تواند مفید باشد. اما تصمیم درباره اینکه با رئیس صحبت کنید، به این سادگی ها نیست. ایمی می گوید: اگر پیش رئیس بروید و از همکارتان شکایت کنید، خودتان یک جور هایی شبیه همکارتان می شوید. اما اگر واقعا اعتقاد دارید که رفتار او دارد به تیم صدمه می زند یا روی کسب وکار تاثیر منفی گذاشته، باید درباره اش صحبت کنید.

ویکز معتقد است که موضوع تبادل نظر، نباید شخصیت ها باشند. به جایش، چیز هایی بگویید که برای رئیستان مفید باشد. حرف هایتان را در قالب کار بزنید. مثلا شاید بخواهید بگویید که فلانی، حواس آدم را پرت می نماید. هدف شما این است که موضوع را طوری مطرح کنید که رئیستان بفهمد آن رفتار در محل کار، پذیرفته نیست.

و در آخر، حد و مرزهایتان را تعیین کنید. ایمی می گوید: اگر این فرد، همواره سر میز شما می آید که آه و ناله کند، باید برای رابطه تان قوانین جدید تعریف کنید. بی ادبی یا بی احترامی نکنید. اما در خصوص حد و مرزهایتان، صریح باشید. او در ادامه می گوید: ساکت بمانید و با استفاده از زبان بدن، برایش پیام بفرستید که بداند علاقه ای به صحبت ندارید.

ویکز اضافه می نماید: حتی اگر حس می کنید نمی توانید شرایط را درست کنید، حداقل می توانید آن را کنترل کنید. به محض اینکه دیدید همکارتان نزدیک می گردد، بگویید: من شش دقیقه وقت برای صحبت دارم. این استراتژی بی عیب و نقص نیست، اما حداقل مجبور نیستید زیاد عذاب بکشید. هدف این است که نه مظلوم واقع شوید و نه به رفتارش دامن بزنید.

دوک گرین هیل، معاون نوآوری و استراتژی آژانس تبلیغات J.O. در تگزاس است. او سابقا مجبور بود با کسی همکاری نزدیک داشته باشد که احساس قربانی بودن داشت. آن کارمند، که نامش را سم می گذاریم، در واحد خدمات حساب کار می کرد. سم خیلی نق می زد.

دوک می گوید: فکر می کرد همه علیه او هستند خدا، دنیا، سرنوشت، شانس و هر چیزی که فکرش را بکنید. همه چیز را به خودش می گرفت و احتمالا کمی هم خودشیفته بود. پاسخش به هر سوالی با، اما آغاز می شد. دوک ابتدا سعی کرد همدردی کند. او درباره نقاط مثبت سم، که دوستشان داشت و قابل تحسین بود، فکر کرد. او می گوید: سم به هیچ وجه در کارش بد نبود. او کوشا و سرسخت بود.، اما دوک اعتراف می نماید که در ابتدا نسبت به سم، بیش از حد ملایمت به خرج داده بود. او می گوید: شاید اولش زیادی دلسوز بودم که این رفتارم باعث شد او برای آه و ناله کردن، مستقیم بیاید پیش خودم.

دوک احساس کرد باید یک کاری کند، چون می دانست نقش قربانی را بازی کردن چه خطراتی دارد. او می گوید: خودم هم قبلا از برخی جهات مثل سم بودم. برای همین از تجربه ام برایش گفتم. هر فرصتی که پیش می آمد، به او نشان می دادم که زندگی و دنیا و آدم ها سیاه و سفید نیستند.

با استفاده از استعاره و مثال آوردن، به او یاری کردم که همه چیز را متفاوت ببیند. وقتی سم با چالشی روبرو می شد، دوک از او می پرسید که چه راه چاره هایی به ذهنش می رسد و به این ترتیب به سم یاری کرد تا دیدگاهش را تغییر دهد. او به سم می گفت: مسائل و شکایاتت را برای من نیاور، مگر اینکه حداقل یک راه چاره هم همراه خودت داشته باشی. به مرور زمان، سم کمتر غر می زد و سعی کرد خودش مسائلش را حل نماید. او کمتر نقش قربانی را بازی می کرد. او حالا به یک شرکت دیگر رفته. دوک می گوید: شنیده ام که اوضاعش خوب است.

کریستین رنلا، مدیر ارشد oMelhorTrato است. این شرکت واقع در آمریکای جنوبی، به مشتریان یاری می نماید قیمت کارت های اعتباری و خدمات بیمه را پیدا و با هم مقایسه نمایند. کریستین اخیرا تجربه کار با کسی را داشت که حس می کرد همه دنیا علیه او هستند.

حدود شش ماه پیش، شرکت آن ها یک مهندس در حوزه هوش مصنوعی استخدام کرد. آن کارمند که نامش را ایتن می گذاریم از بسیاری جهات، کارش را خوب انجام می داد. کریستین می گوید: او تا حالا پیشرفت چشمگیری داشته. به لطف ایتن، حالا توانسته ایم بخش اعظمی از فرآیندهایمان را اتوماتیک کنیم. او به رشد ما یاری نموده.، اما به مرور معلوم شد که او شخصیت چالش زایی دارد.

کریستین می گوید: به نظر می رسید که همواره قربانی است و هیچ وقت نباید او را مقصر دانست. مقصر همواره یک نفر در داخل سازمان بود یا عاملی در عرصه هوش مصنوعی. همواره بیشتر روی اتفاقات پیرامونش تمرکز داشت تا کار های خودش. کریستین ابتدا نمی دانست چه کند. اما پس از آنالیز موضوع، دریافت که این رفتار دارد روی دیگران تاثیر منفی می گذارد. او می گوید: دیدم که بقیه اعضا نیز متوجه گلایه های ایتن شده اند و گاهی شرایط آزاردهنده می شد.

او تصمیم گرفت با ایتن صحبت کند. می خواست به ایتن نشان دهد که انرژی منفی و طرز فکر قربانی اش دارد روی بقیه تاثیر می گذارد. او می گوید: بنابراین، در یک جلسه رو در رو، به مواقعی اشاره کردم که نقش قربانی را بازی نموده بود. لحن کریستین محترمانه و با ملاحظه بود: به او گفتم که به جای دنبال بهانه گشتن، ضروری است دنبال راه چاره باشد. او همچنین برای ایتن شرح داد که رفتارش دارد بقیه اعضا را اذیت می نماید. کریستین در آخر می گوید: ایتن نمی دانست که رفتارش چنین تاثیری دارد. او درباره صحبت های من فکر کرد و خیلی از رفتارهایش را تغییر داد. از آن زمان تا حالا، شخصیتش کلی تغییر نموده.

منبع: روزنامه دنیای اقتصاد

tafreh.ir: وبلاگ خبری، تحلیلی طفره

namasho.ir: وبلاگ فناوری، گردشگری و مسافرت نماشو

asiaro.ir: آسیا رو: سفر به آسیا، جنوب شرقی آسیا، آسای مرکزی و خاورمیانه

منبع: باشگاه خبرنگاران جوان
انتشار: 27 آبان 1400 بروزرسانی: 27 آبان 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 8145

به "تکنیک هایی ساده برای کاهش آسیب افرادی که انرژی منفی می دهند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "تکنیک هایی ساده برای کاهش آسیب افرادی که انرژی منفی می دهند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید