سال 1355 وضع کتاب در ایران چطور بود؟

به گزارش بلاگ پو، استاد زنده یاد سیدمحمد محیط طباطبایی می گوید: در ایران، کتاب فروش بیش تر از کتاب نویس سود برده است؛ برای اینکه او می داند مردم چه وقت، چه کتاب هایی را می خوانند.

سال 1355 وضع کتاب در ایران چطور بود؟

به گزارش گروه رسانه های خبرنگاران، این روزها که حال کتاب خوب نیست، تیراژ کتاب ها کم شده و اوضاع کاغذ مطلوب نیست، انتشار نظر استاد محمد محیط طباطبایی درباره کتاب خالی از لطف نیست. از این رو نظرات این ادیب فرزانه، پس از سال ها منتشر می گردد .

استاد محمد محیط طباطبایی قریب 63 سال با کتاب آشنا و مانوس بود و هر از چند گاهی مقالات و رساله هایی در زمینه های مختلف علمی ـ فرهنگی و ادبی نگاشته بود. او همچنین نزدیک 15 سال عهده دار کار برنامه مرزهای دانش رادیو ایران بوده است. استاد طباطبایی جز مقالات و رساله های بسیاری که نوشته تالیفی به صورت کتاب به نام نقش سیدجمال الدین در مشرق زمین دارد، اما استاد کتاب را در خون خود دارد و در همه زندگی خود آن را شناخته و لمس نموده است .

گفت وگویی با این استاد ادبیات در سال 1355 از سوی دبیرخانه هیات امنای کتابخانه های عمومی کشور اجرا شده که برای نخستین بار منتشر می گردد .

استاد محیط طباطبایی می گوید : ما باید درس زندگی، درس صبر و شکیبایی و مدارا با مسائل و مسائل اجتماعی را به جوانان بیاموزیم. اکنون مصاحبه ای که با استاد محیط طباطبایی اجرا شده نقل می گردد .

در 50 سال اخیر کتاب و محتوای آن چه وضعی داشته است؟

محیط طباطبایی:این مربوط است به نویسنده و نوشته، چون سطح اطلاعات و دانش خوانندگان یا مردم کتابخوان در ایران، تنوع و توسعه پیدا نموده طبعا باید در کتاب هم مطالب متنوع تر و گسترده تری مطرح گردد. به همین دلیل هم کتاب ها در موضوعاتی خیلی متفاوت نوشته می گردد؛ چون به هر صورت در هر زمینه ای باشد، خواننده دارد .

50 سال پیش کتاب نوشته نمی شد، چاپ نمی شد، چون خواننده نداشت. حالا که خواننده هست باید نوشته گردد و می گردد. اما نکته اینجاست که به همان نسبتی که تعداد کتاب خوان ها زیاد شده و بر مقدار کار افزوده شد از نظر دقت در کار و عمق در مطلب کمتر شده است. 30 سال قبل کسی که کتابی می نوشت، چون مشتری فوری برای چاپ و یا خواندن آن نبود در حدود حوصله و توانایی خود یک سال، دو سال و حتی تا 10 سال روی این کتاب کار می کرد. حالا به محض آنکه صفحه اول کتاب پاکنویس شد، می رود زیر ماشین چاپ و منتظر صفحه آخرند که هر چه زودتر منتشر گردد .

البته این وضع شامل همه نویسندگان ما نیست. فقط چند تایی هستند که چنین موقعیتی را دارند.

محیط طباطبایی:تصور می کنم این مطلب به نویسنده کمتر مربوط است تا به خود نوشته هایی که مردم می خواهند و می خوانند. نوشته ها این خاصیت را دارند که خواننده را به هر زبان و بیانی جذب خود می نمایند و نویسندگان از این خاصیت برخوردارند که برای ذوق و پسند مردم چیز می نویسند؛ نه برای بیان حقیقت. بنابراین نویسنده در ایران هر قدر بزرگ و متین باشد و خوب چیز بنویسد، نوشته اش به تناسب دریافت ذهنی عمومی نیست و این به لحاظ عدم دقتی است که پیش آمده است .

اولین کتاب هایی که با چاپ سنگی در ایران چاپ شد، بیشتر از یک سنگ یعنی 700 تا 750 نسخه تیراژ نداشت. چطور است که حالا هم بعد از چندین سال با وجود این چاپ های خوب و امکانات وسیع و با کثرت روزافزون باسواد، تیراژ کتاب ها بیشتر از دو یا سه هزار جلد نیست؟

محیط طباطبایی:کتاب هایی که معمولا برای جواب گفتن به خواست مردم نوشته می گردد با توجه به افزایش تعداد صاحبان این خواست ها تیراژ متناسبی دارد. معمولا هر چاپ کمتر از 20 تا 30 هزار چاپ نیست. البته این کتاب ها یا باید مذهبی باشند و یا کتاب های سرگرم نماینده. در خصوص اول یعنی کتاب هایی که جنبه مذهبی دارند ومتناسبند با خواهش های مذهبی مردم، باید قبل از هر چیز توجه داشت به این اصل که مردم در مسئله دین و مذهب و در عمل به تقوی و حقیقت اگر جلو نرفته اند باز منکر دین و ایمان هم نیستند. این است که این گونه کتاب ها را استقبال می نمایند. کتاب های سرگرم نماینده که نوعی وسیله وقت کشی است چنان که قصه های خوبی داشته باشند، معمولا کمتر از 10 هزار جلد تیراژ ندارند .

اما با توجه به 33 میلیون جمعیت کشور که اگر بدبینانه ترین آمارهای خصمانه را نیز قبول کنیم به هر حال حداقل یک ثلث شان سواد دارند و می توانند کتاب بخوانند و اینکه از میان 11 میلیون حداقل 500 هزار نفرشان قدرت خرید کتاب دارند. اگر کتابی هم در 500 هزار نسخه چاپ گردد مدعی رشدی نمی توانیم بشویم روی حساب اقتصاد زندگی مردم. اما اگر می بینند چاپ کتاب کم است و فروش کتاب کم، دلیل بر این است که بین نوشته و روحیه مردم تفاوت هست یا نوشته کاملا جوابگوی خواننده نیست .

روزنامه ای را مثال بزنیم که در قاهره منتشر می گردد: اخبار الیوم. خیلی بعد از روزنامه اطلاعات ما به وجود آمده آن هم در مملکتی که از حیث سکنه و جمعیت جلوتر از ایران نبوده و از نظر فرهنگی مشابهت هایی دارد و از نظر مالی و مخصوصا در 20 سال اخیر از اقتصاد ما به مراتب مفیدتر است. این روزنامه در قاهره هر شماره 500 تا 600 هزار نسخه تیراژ دارد یا مجله العربی که یک مجله ادبی و علمی است و هفتگی است تا 150 هزار نسخه هم تیراژ داشته است. پس اگر روزنامه ای در ایران در بین 33 میلیون جمعیتی که حداقل 500 هزار نفرش می توانند روزنامه یا کتاب بخرند 80 هزار یا 100 هزار نسخه در روز چاپ می گردد تیراژ زیادی نیست. اگر 500 هزار نسخه چاپ گردد و فروش برود تازه حق مطلب ادا شده و طبیعی است .

شما می فرمایید کمبود تیراژ کتاب و روزنامه و عدم استقبال مردم به خاطر آن است که مطلب مورد علاقه مردم در آنها نیست؟

محیط طباطبایی:موضوع به این شکل مطرح نیست، ولی باید محیط را همواره آماده نگه داشت. قلم قدیمی ترین روزنامه نویسان در روز خودش گیرا بود. در سال های اخیر هیچ وقت چیزی را ننوشته و در مسائلی حرف نداشت که پیش از این می نوشت، بلکه رفته است در سطح دانشگاه و کارهای آکادمیک، تحقیق در حافظ، سعدی، خیام و ...

سوای این مسائل که اشاره کردید آیا مشغله های فکری و ذهنی و گرفتاری های روزمره نیست که سبب دوری مردم از کتاب و روزنامه شده است؟

محیط طباطبایی:کجای جهان را سراغ دارید که مردمش گرفتار نباشند؟ من همه را به حساب کوتاه آمدن و سهل انگاری مردم می گذارم. به هر حال روزنامه نویسی هم خودش هنری است که اتفاقا این هنر در ایران اگر کم بوده خوب بوده و آنهایی که در این کار دست داشته اند، خوب استفاده برده اند. همین طور در کار کتاب در عین حال فکر می کنم در ایران از مفهوم کتاب، کتابفروش بیشتر از کتاب نویس سود برده است. برای اینکه او می داند مردم چه وقت، چه کتاب هایی را می خوانند و بی آنکه به صحیح بودن یا نبودن کلمات بجا یا بی جا بودن معانی و مفید بودن یا نبودن مطالب توجهی داشته باشد همان ها را چاپ می نماید و تا 30 هزار نسخه می فروشد .

شما قریب 15 سال برنامه مرزهای دانش رادیو را اداره نموده اید. با این تجربه و شناختی که در این مدت از روحیه مردم به دست آورده اید، فکر می کنید چطور می گردد غنای فکری بیشتری به مردم داد و به محتوای بهتر کتاب ها جلب شان کرد؟

محیط طباطبایی:برای اینکه توجه کسی را به چیزی که ارائه می کنید، جلب کنید باید قبل از هر کار اعتماد آن کس را نسبت به خودتان جلب کنید؛ چون وقتی مردم نسبت به حسن نیت خود شما مردد باشند به کار و محصول فکری شما هم با تردید نگاه می نمایند. بنابراین باید قبل از کار، اعتماد افراد را جلب کرد و مخصوصا اعتماد مردمی که به هر حال روی اهل قلم و اهل کتاب چندان اعتقاد و ایمانی ندارند .

فکر می کنید بی اعتمادی مردم نسبت به کتاب نویس ها آفت کتاب شده است؟

محیط طباطبایی:حاصل این امر سوای آن که بزرگ ترین آفت کتاب شده است، این است که مردم پیش از آنکهعالم بشوند، معلم شده اند. آدمی اول باید دانا به موضوعی بگردد و آگاهی کامل بیابد. بعد خود به خود برایش وظیفه ای معین می گردد. یعنی وقتی یک ثروت منطقی و علمی اندوخت به حساب قدیمی ها باید زکات ثروتش را بدهد و این زکات و ادای دین به دو صورت انجام می گردد .

یکی از راه تعلیم و یکی از راه تالیف. متاسفانه در ایران اول معلم می شوند، بعد عالم؛ اول مؤلف می شوند بعد می روند سراغ کتاب خواندن. این است که غالب کتاب ها صحبت شان بر نتیجه کلی شان می چربد. یعنی نتیجه یک است حجم صد. خود من کتاب هزار صفحه ای دیده ام که برای یک آدم بیطرف قادر به تشخیص خوب و بد نیست یا 30 صفحه مطلب مهم ندارد. این گناهی است که پایه اش در دانشگاه ها ریخته شده است .

دانشگاه ها باید تا اطمینان حاصل ننموده اند که یک دانشجو در کار خودش از مرحله جمع آوری به مرحله افاده و افاضه نرسیده است، نباید بگویند بنویس. نتیجه این گناه این شده است که تالیف زیاد داریم، ولی مؤلف نداریم .

البته برطرف این مسائل برنامه می خواهد. نویسنده مثل جوشکار یا ورزشکار نیست که ظرف 6 ماه کارکشته گردد. یک نویسنده حداقل باید 30 سال زحمت بکشد تا به کار خودش مسلط باشد .

می دانید که در این سال ها مقدار زیادی به ادبیات بچه ها و تهیه کتاب بچه ها و نوجوانان توجه شده است. فکر می کنید این قدم موثر در پیشبرد کار کتاب و کتابخوانی در آینده باشد؟

محیط طباطبایی:به اعتقاد من اگر جایی تغییر ننموده باشد، عقب افتاده است. اگر همپای مردم راه می روید نشان این است که تکلیف خودتان را در هماهنگی و همسفری انجام داده اید. دلیل نیست که پیش آهنگ و شبگیر حرکت نموده اید که جلو بزنید. این کتاب ها که اشاره کردید در همه جای جهان هست اما به نظر من آنچه در ایران ارائه شده زمینه متناسبی با درخواست های مردم مملکت ما ندارد. چون تمام این کتاب ها ترجمه های دست و پا شکسته ای از افسانه هایی است که در سایر نقاط جهان برای بچه هایی نوشته شده که در شرایطی غیر از شرایط زندگی ما به سر می برند .

یعنی باید چیزهایی نوشته و ارائه گردد که متناسب با زندگی و آداب و سنن ملی ما باشد؟

محیط طباطبایی:ما بچه ها را تربیت می کنیم؛ برای اینکه در ایران ما شرافتمندانه زندگی نمایند و یک ایرانی مسلمان باشند . بیشتر این قصه ها و افسانه های بچه ها و نوجوانان مربوط به سگ و گربه است تا آدمی. می دانید که در هزاران خانواده ایرانی سگ نگه نمی دارند. یعنی معمول نیست مگر برای نگهبانی، برای گله داری ... گربه نگه می دارند آن هم برای موش. در اسلام لهو و لعب معمول نبوده و انسان هر کاری می نماید باید برای مردم فایده ای و یا اثری داشته باشد شاید در جهان باشند آدم هایی که روی عادت شان سگ نگه می دارند و حتی گاهی به بچه شان ترجیح می دهند اشکالی هم ندارد عادت است . اما در یک داستان ایرانی این همه از سگ و گربه و بچه خوک گفتن با تربیت ما متناسب و سازگار نیست. امروز از 33 میلیون جمعیت ایران اکثریت مطلق مسلمان هستند .

بنابراین وقتی چیزی می نویسند، باید با رعایت این مسئله باشد. بحث اکثریت نیست، بحث تناسب است. باید متناسب با زندگی ما باشد. این همه داستان های پرزرق و برق به مردم می دهند. چه فایده ای دارد ایران مملکت کم آبی است. حرف رودخانه و دریا دل مردم را کباب می نماید. داستان ها باید داستان هایی باشد که این زندگی شاق بی آب را که هزاران سال ملت تحمل نموده و نسبت به آب و خاکش وفاداری و پاسداری نموده کمتر سخت بنماید. هنوز در خانواده های تهران، از 5 نفر به بالا در یک اطاق می خوابند و بچه های همین ها هم به کودکستانو دبستان می روند و این ها باید کتاب بخوانند .

باید زندگی برای این ها طوری نرم باشد که مریض نشوند، شکست نخورند و به فکر آینده بهتر باشند. باید بچه برای مبارزه با سختی ها آماده باشد. باید فکری کرد که مردم بتوانند با مسائل بسازند و در مقابل ناراحتی های طبیعت مثل کم آبی، صبر و شکیبایی داشته باشند. منظره دل آرای انگلستان و فرانسه را به رخ کشیدن، صفای کنار دریا را گفتن چه فایده ای دارد؟ مگر چند خانوار می توانند از این امکانات استفاده نمایند .

نه اینکه نگردد یا نتوانند. کارهای لازم تری هست و اساس زندگی برای لهو و لعب نیست. این توصیفات زندگی را و مملکت را زیبا جلوه نمی دهد بلکه ما را شتاب زده و سرگشته تر می سازد. کتاب های ما و کتاب های بچه های ما باید درس زندگی درس مدارا کردن و درس انسان بودن را به ما بدهد و اینکه انسانی سازنده باشیم .

یادآور می گردد استاد محمد محیط طباطبایی، پژوهشگر ادبی، مورخ، منتقد و ادیب معاصر ایران، 27 مرداد سال 1371 در 91 سالگی درگذشت.

منبع:فارس

انتهای پیغام ،

بازگشت به صفحه رسانهها

banima.ir: مجله گردشگری و مسافرتی بانیما

chinaro.ir: مجله گردشگری چین، سفر به پکن، شانگهای هانگزو

منبع: خبرگزاری تسنیم
انتشار: 9 مهر 1400 بروزرسانی: 9 مهر 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 11321

به "سال 1355 وضع کتاب در ایران چطور بود؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سال 1355 وضع کتاب در ایران چطور بود؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید