نگاه بورس به سکاندار جدید
به گزارش بلاگ پو، بازار سهام در هفته گذشته، همزمان با نهایی شدن تغییر رئیس سازمان بورس، فضایی آکنده از احتیاط داشت که طی آن شاخص کل به لطف رشد روز های آغازین هفته، افزایش 2 درصدی را ثبت کرد. ارزش معاملات خرد روزانه نیز که در دو ماه قبل به طور منظم در محدوده بیش از 15 هزار میلیارد تومان قرار داشت بار دیگر عقب نشسته و در سطح 10 تا 12 هزار میلیارد تومان نوسان می نماید.

در طرف تقاضا، به رغم شرایط مطلوب متغیر های بنیادی موثر بر سودآوری شرکت ها، قوت و جسارت بالایی دیده نمی شود در عوض فروشندگان عمدتا خسته، عزم راسخی برای واگذاری و خروج دارند؛ فرایندی که به رغم تزریق بیش از 50 هزار میلیارد تومان پول توسط سرمایه گذاران حقوقی و خرید سهام به قصد حمایت از زمان آغاز سقوط بازار، مانع از توقف افت قیمت ها نشده است.
در همین حال، مشاهدات میدانی در شبکه کارگزاری و در سطح صندوق های مشترک و سبد گردان ها از کاهش قابل ملاحظه ورود نقدینگی جدید توسط افراد حقیقی حکایت دارد که به نوبه خود در ایجاد شرایط فرسایشی موثر است. به نظر می رسد ترکیب فضای تخلیه حباب قیمت ها در کنار عدم اطمینان از چشم انداز متغیر های مالی در کوتاه مدت، رکود کنونی را رقم زده است؛ شرایطی که بیش از هر نوع اقدام مدیریتی یا شتابزده به صبر و گذر زمان و اجازه دادن به مکانیزم بازار جهت تعدیل و پالایش خود احتیاج دارد.
مسوولیت سقوط بورس با کیست؟
سال 99 در تاریخ بازار سرمایه ایران یک دوره استثنایی و بی سابقه به لحاظ ابعاد نوسانات و درگیر شدن بخش عظیمی از جامعه در بورس بوده است. نگاهی به آنچه گذشت نشان می دهد رشد 8 برابری شاخص کل در فاصله مرداد 98 تا مرداد 99 از پشتوانه و تناسب لازم با ابعاد کل اقتصاد و نیز سایر متغیر ها نظیر ارز و نقدینگی برخوردار نبود و همین مساله با فراتر بردن ارزش بازار از سه برابر نسبت های نقدینگی و فراوری ناخالص داخلی (به ارزش اسمی)، منجر به تشکیل یکی از عظیم ترین حباب های قیمتی در تاریخ بورس تهران شد.
تصمیمات دولت و سهامداران عمده برای عرضه ها نیز دیر اتخاذ شد و عملا موجب شد تا ترکیدن محتوم این حباب، گریبان تعداد زیادی از افراد غیرحرفه ای و اصطلاحا بورس اولی را بگیرد؛ هر چند در غیاب آن عرضه ها هم این حباب (مانند هر حباب دیگر) بهانه های خود را برای ترکیدن پیدا می کرد و اکنون تنها انگشت اتهام به سمت دیگری معطوف بود.
در این میان، هم افرادی که به رغم هشدارها، بدون مطالعه کافی و صرفا بر اساس جو موجود، به سودای سود بدون دردسر 5 درصدی روزانه پول خود را وارد بازار کردند مسوولیت دارند و هم کارشناسان که در اوج، به دنبال توجیه قیمت های حبابی سهام بودند و هم مسوولان که به جای احساس خطر و هشدار از عظیم تر شدن ابعاد حباب و تبعات ترکیدن آن، نسبت به تشویق عموم به حضور در بورس مبادرت کردند.
در هر صورت، اکنون که عظیم ترین و سریع ترین افت تاریخ بازار رقم خورده باید همه دست اندرکاران و فعالان بازار بر چاره جویی آینده متمرکز باشند و در این میان، نقش ریاست جدید، مهم تلقی می شود. امید است به جای تکرار جهت قدیمی پذیرش مسوولیت نوسان شاخص توسط نهاد سازمان بورس، عمده کوشش سکاندار جدید بر ارتقای شفافیت، افزایش نقدشوندگی، حفظ تقارن اطلاعاتی و سایر مسوولیت های کلان مربوط با اجرای قوانین و مقررات متمرکز شود تا از این رهگذر، نقطه آغازی برای تغییر رویکرد سایر بازیگران بازار سرمایه در جهت بازاندیشی و بازتعریف نقش و مسوولیت خود به عنوان سرمایه گذار، کارشناس، مدیر و... برای اجتناب از تکرار وقایع تلخ بورس 99 رقم بخورد.
تداوم اعوجاج در ارزش گذاری سهام کوچک
یکی از عوارض حباب اخیر بورس، رشد چند برابری سهام کوچک نسبت به سهام عظیم بوده است. یک مطالعه اجمالی نشان می دهد سهام شرکت های کوچک، از ابتدای رونق بورس در سال 97 تا انتها سال 98 بیش از دو برابر شرکت های عظیم رشد نموده اند. مقایسه نسبت شاخص هم وزن (که وزن برابر در بازدهی سهام را در محاسبه شاخص لحاظ می نماید) در برابر شاخص کل نیز به خوبی گویای فرایند مشابهی است.
نکته جالب این است که به رغم همه فراز و فرود های بورس 99، نسبت مزبور هنوز هم در محدوده انتها سال گذشته در حال معامله است که به معنای گران بودن سهام کوچک نسبت به عظیم تر ها در سطح حداکثر تاریخی است. مرور ارزش بازار بخش مهمی از این شرکت های کوچک تر در مقایسه با ارزش فروش و سودآوری آن ها نیز در نگاه اول حکایت از عدم تقارن ارزش سهام با متغیر های بنیادی دارد. با فرض صادق بودن تئوری بازگشت قیمت به سمت میانگین، دو گمانه مهم را می توان عنوان نمود؛ نخست اینکه سهام کوچک بازار در جهت اصلاح قیمت احتمالا از آسیب پذیری بیشتری نسبت به سهام عظیم برخوردارند و انتظار افت آن ها در میان مدت در صورت ثبات سایر متغیر ها زیاد است. نکته دوم اینکه سهام شرکت های عظیم، به ویژه پس از افت اخیر، هماهنگی بیشتری با ارزش ذاتی پیدا نموده اند و اصلاح احتمالی بیشتر شاخص کل می تواند با موضوع تاثیر گذاری بیشتر سهام کوچک تر شکل گیرد.
ضرورت مراقبت از چشم در اصلاح ابرو
در هفته های اخیر زمزمه هایی از یک طرح شنیده می شود که در محافل بازار به مارکت ایمپکت (Market Impact) شهره شده است. هر چند جزئیات طرح مزبور تعیین نیست، اما از قرار معلوم، کلیات آن در راستای جدا کردن بخش عظیمی از معاملات سهامداران عظیم (عمدتا حقوقی) از تابلوی معاملات خرد و انجام آن در قالب بازار بلوک است. هدف طرح آن است که فروش های سرمایه گذاران حقوقی، به عنوان یکی از عوامل تاثیرگذار بر رشد نرخ سهام، محدود شود و با حذف مانع عرضه حقوقی، جهت رونق بازار تسهیل شود.
در این خصوص توجه به دو نکته حائز اهمیت است. نخست آنکه فعالیت بازیگران حقوقی و سهامداران عمده یکی از عناصر مهم در کشف قیمت منصفانه بر اساس عرضه و تقاضای واقعی و تبعیت نرخ ها از ارزش مالی آن است. تجربیات تلخ حباب فعلی قیمت ها در بازار پایه و نیز جهش هیجانی و فاقد معنای قیمت در سهام بورس ها و سقوط شدید بعدی (در نهاد هایی که سرمایه گذاران حقوقی اجازه عرضه نداشتند) به خوبی نقطه ضعف این رویکرد در زمینه نتایج حذف بازیگران عظیم تر از مکانیزم طبیعی عرضه و تقاضا را نشان می دهد. نکته دوم، اما به لزوم برقراری تساوی حقوق بازیگران و حفظ نقدشوندگی دارایی آن ها بازمی شود.
بر این اساس، حذف اجازه عرضه توسط بخشی از سرمایه گذاران و سوق دادن آن به بازار محدود بلوک (که بنا به تجربه سهام بورس ها، بازاریابی برای آن با نرخ های مبنای معامله نماد خرد بسیار سخت است)، عملا حق مالکیت و معامله دارایی بخشی از سرمایه گذاران را تحت تاثیر قرار می دهد که اثر آن مستقیما معطوف ذی نفعان این بازیگران (سهامدار یا مالکان آنها) می شود.
درخصوص استناد به تجربه های جهانی نیز باید توجه داشت بازار بلوک برای انجام معاملات عظیم تر، در صورت وجود خریدار و فروشنده، مورد استفاده واقع می شود و سلب کننده یا جایگزین حق عرضه خرد سهام توسط مالکان نیست. هر چند هنوز جزئیات طرح مزبور روشن نیست، اما امید می رود این طرح مهم، قبل از اجرا مورد ارزیابی و سنجش کافی قرار گیرد تا منجر به مسائل جدید در عرصه عمل نشود.
منبع: فراروbestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا