آیا مشکل از من است یا سازمان؟

به گزارش بلاگ پو، مشاور عزیز، یک سال و نیم است که در یک موسسه غیرانتفاعی کار می کنم. همان طور که می توانید حدس بزنید کرونا استرس احساسی زیادی در من ایجاد نموده، درست مثل بقیه. مهم ترین شان برمی شود به یک ماه پس از آغاز کارم که یکی از اعضای درجه یک خانواده ام به طرز دردناک و غیرمنتظره ای از جهان رفت. مرگ او، اولویت های زندگی ام را کاملا تغییر داده و حالا زمان و انرژی زیادی را خارج از محیط کار صرف می کنم تا راستا شغلی ام را تغییر دهم؛ به همین خاطر روز های سختی را می گذرانم و این ربطی به شغلم ندارد.

آیا مشکل از من است یا سازمان؟

دنیای اقتصاد در ادامه به نقل از The Cut نوشت: از طرف دیگر، کارم نسبتا استرس زا است. ماهیت کارم طوریست که همواره شرایط اضطراری است و دائم باید گوش به زنگ باشم، چون کار های فوری پیش می آید و من باید همه کارهایم را کنار بگذارم و تمام روزم را صرف حل آن ها کنم.

همواره حس می کنم عقبم یا تحت فشارم. گاهی هم مجبورم اضافه کاری کنم (بدون حقوق) تا بتوانم کار ها را ساماندهی کنم. برخی روز ها حتی وقت ناهار خوردن یا نوشیدن یک لیوان آب را ندارم. وقتی آخر هفته می رسد از نظر احساسی کاملا فرسوده ام؛ زمانم کم است و کارهایم زیاد. از وقتی هم که کرونا آمده، تمام تمرکزم روی حل مسائل بهداشت عمومی بوده و این یعنی کار کردن و حضور در شرایط استرس آور، آن هم از نزدیک، که فشارش روی قلبم سنگینی می نماید. علاوه بر این، فرهنگ سازمان ما طوریست که همه خوبند و وانمود می نمایند همه چیز روبه راه است که این تا حدی شبیه شستشوی مغزی است.

وقتی موضوع مسائل فرهنگی کارمان یا استرس بیش از حدش را مطرح می کنم، جوری با من رفتار می گردد که انگار این چیز ها را از خودم درمی آورم یا مدیریت زمان بلد نیستم و باید روی مهارت هایم کار کنم. در جلسات، هیچ کس به روی خودش نمی آورد که مسئله ای هست. نمی خواهند فیل به آن بزرگی را در اتاق ببینند (اشاره به نادیده دریافت یک حقیقت یا مشکل آشکار). البته همکارانم واقعا به فکر و مهربانند و شغلم از نظر ساعات کاری، تا حدی انعطاف پذیر است. به نظرم، مشکل اینجا ریشه در سیستم دارد و کار کردن در این صندلی و در یک موسسه غیرانتفاعی که کمبود نیرو دارد ماهیتا استرس زاست.

این طور نیست که گزینه ای نداشته باشم. کارمند فوق العاده ای هستم که رزومه ام درخشان است. می توانم یک کار دیگر پیدا کنم، اما مطمئن نیستم که مشکل از من است یا از کارم و اینکه آیا کارم در مسائل روحی ام تاثیر دارد یا نه (یا شاید برعکس).

پاسخ: دوست عزیز، مشکل از تو نیست. عوامل زیادی اینجا نقش دارند که می دانم که چرا نتوانسته ای آن ها را در ذهنت حل کنی، اما یک عامل هست که به تنهایی همه آنچه باید بدانی را به تو می گوید: وقتی نگرانی های قانونی ات را با کارفرمایت مطرح می کنی، طوری رفتار می نماید که انگار این ها را از خودت درآورده ای. این به تو هشدار می دهد که یک مشکل ریشه ای در شغل تو وجود دارد.

در حرف، این می توانست درست باشد که بگویند باید روی مدیریت زمانت بیشتر کار کنی، اما در عمل، شک دارم. تو در یک موسسه غیرانتفاعی کوچک هستی که کمبود نیرو دارد و حجم کار زیاد، بخشی از آن است.

این حقیقتی است که در خصوص همه موسسات غیرانتفاعی کوچک وجود دارد و همه آن را به رسمیت می شناسند. اگر همه بپذیرند که مشکل این است و صادقانه درباره نحوه اولویت بندی کار ها صحبت نمایند، این مشکل حل شدنی است، اما اگر رهبری سازمان این مشکل را به رسمیت نشناسد، قابل حل نیست. ممکن است واقعا مدیریت زمان بلد نباشی، مثل خیلی ها، اما اگر مدیرانت به صحبت درباره اولویت ها و عقب انداختن کار های غیرضروری، تمایلی ندارند، پس بخش اعظمی از مشکل، آن ها هستند.

راستش را بخواهی، فکر می کنم تو مدیریت زمان را بلدی، بر اساس آن رزومه درخشانی که داری، اما بیا فرض کنیم بلد نیستی. (در چنین شرایطی) یک مدیر خوب، به طور کلی یک مدیر، ابتدا ساعات کار، تعداد کار های اورژانسی، پروژه هایی که به آن ها نرسیدی و میزان استرست را آنالیز می نماید و درباره شرایط، با تو تبادل نظر می نماید.

حتی اگر مطمئن باشد که مشکل از توست (مثلا ببیند که بقیه کارمند ها همین حجم کار را به خوبی مدیریت می نمایند)، باز هم با تو درباره حجم کار ها و نحوه اولویت بندی شان صحبت می نماید و اگر برای این حجم و سرعت کار ها مناسب نباشی، درباره عملکردت با تو صحبتی جدی خواهد نمود، اما هیچ کدام از این اتفاق ها نیفتاده و این یعنی کارفرما مثل کبک سرش را در برف فرو نموده.

این به تنهایی بد است، اما بدتر از آن این است که وقتی با استیصال، مشکل را مطرح می کنی، نه تنها از تبادل نظر طفره می فرایند، بلکه طوری رفتار می نمایند انگار مشکل تویی و هیچ کدام از این ها تاثیر استرسی که بیرون از محل کار متحمل می شوی را کمتر نمی نماید. هم مشکل کرونا هست و هم مرگ دردناک و غیرمنتظره یکی از اعضای خانواده؛ و کارت هم طوری است که مجبوری با مسائل دردناک، همواره سروکار داشته باشی. حتی اگر کارفرمایت، مشکل سوءمدیریت نداشت، احتمالا باز هم دوران سختی داشتی که این قابل درک است.

سازمان شما دارد شرایط را برایت سخت می نماید و حق داری اگر فکر کنی با فرهنگ همه چیز روبه راه است دارند فریب و شست وشوی مغزی ات می دهند.

آن ها دارند به تو القا می نمایند که اگر عقبی، خسته ای و ساعت ها بی وقفه کار می کنی، تقصیر خودت است و این اتفاق دارد در دورانی می افتد که تو به واسطه شرایطت، آسیب پذیر هستی.

این رویکرد آن ها شاید عامدانه نباشد (معمولا نیست)، اما خروجی اش یکی است و مسئولش آن ها هستند. ایجاد این احساس در تو، حتی به نفع خودشان هم نیست، چون گرچه ممکن است در کوتاه مدت تا می توانند از تو کار بکشند، اما در بلندمدت، فرسوده می شوی، دیگر دل به کار نمی دهی و ممکن است به استعفا فکر کنی (و به مرور، اگر آوازه فرهنگ آن ها به گوش همه برسد، به سختی خواهند توانست کارمند های خوب جذب نمایند) پس بدان که مشکل از تو نیست، از آنهاست.

منبع: فرارو
انتشار: 3 آبان 1400 بروزرسانی: 1 اسفند 1403 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 38069

به "آیا مشکل از من است یا سازمان؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "آیا مشکل از من است یا سازمان؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید