ترانه هایم را درصددستگاه سروده ام

به گزارش بلاگ پو، فرشاد شیرزادی-خبرنگار: بخش های قابل توجهی از شرق تهران در چند دهه گذشته بافتی سنتی و قدیمی داشت. خانه های یک طبقه ویلایی که امروزه بسیاری از آنها تبدیل به آپارتمان های سربه فلک کشیده شده اند.

ترانه هایم را درصددستگاه سروده ام

علیرضا طبایی شاعر معاصر متولد 1323 پشت ده ها مجموعه شعر و نقد ادبی خلاقانه ایستاده است. کسی که به قول خودش نخستین خانه اش را در منطقه صددستگاه و نیروی هوایی به قیمت 120هزارتومان خرید. این شاعر نگاه ویژه ای به زندگی مردم تهران در اواسط دهه 40 خورشیدی دارد. او می گوید: در آن دوره خانه های شرق تهران یکی از آرام ترین نقاط پایتخت به شمار می رفت که به جز سر و صدای بازی بچه ها هیچ صدایی خلوت و آرامش ساکنان آنجا را بر هم نمی زد. البته آن سر و صداها هم شیرین بود و به یاد ماندنی. از نگاه شاعرانه سراینده مجموعه های تندر اما ناگهانی تر و شاید گناه از عینک من باشد و ده ها مجموعه شعر و ترانه دیگر که اغلب ترانه های ماندگارش را در محله صددستگاه سروده، با خانه های ویلایی شرق تهران بیشتر آشنا می شویم.

  • نخستین خانه ای که خریدید در شرق تهران و محله صددستگاه بود. چه شد که به این محله آمدید؟

در سال 1348 تصمیم گرفتم از اجاره نشینی خلاص شوم و یک خانه هر قدر کوچک اما مستقل بخرم. پس اندازم را در بانک رفاه کارگران سپرده گذاری کردم و دو برابر معادلش را که 60 هزار تومان بود و با کار و یاری خانواده تهیه نموده بودم، از بانک دریافت کردم. بانک 120 هزار تومان به من وام داد و من هم با 120 هزار تومان یک خانه یک طبقه و ویلایی در منطقه صد دستگاه خریدم. جالب است بدانید که مساحت این خانه هم 120 مترمربع بود.

  • آن موقع خانه های شرق تهران چه تفاوتی با الان داشت؟

بیشتر خانه ها یک طبقه بود و خبری از آسمانخراش و ساختمان های سر به فلک کشیده نبود. بچه ها در کوچه بازی می کردند و بازی هایشان هم شیرین بود.

  • صدای بچه ها آرامش محله را به هم نمی ریخت؟

نه به هیچ وجه. تنها صدایی که از محله های شرق تهران آن هم عصرها برمی خاست و برایم صدای زندگی داشت، همین صدای بازی بچه ها بود. اتفاقاً در خانه ام آرامش خاصی حکمفرما بود. 80 مترمربع زیربنا داشت و نمای بیرونی اش هم، آجر بهمنی که قدری از رنگ صورتی تیره تر بود. نمای بیرونی بیشتر خانه ها در آن دوره همین بود.

  • مردم خودروشان را کجا پارک می کردند؟

بخشی از حیاط خانه به محل پارک خودروها اختصاص داشت. من اما ترجیح می دادم که همان تکه را هم مسکونی کنم. چند جایگاه و میز آنجا قرار دادم و عصرها به حیاط خانه می رفتم و ساعاتی را روی همان جایگاه ها و پشت همان میزها می گذراندم.

  • خانه ها چه شکلی بود؟ می توانید بیشتر شرح دهید؟

راهرو خانه ها پله داشت و در هر راهرو چند در تعبیه نموده بودند. این راهرو به حیاط می رسید و خانه را هم از سرما و گرما حفظ می کرد. نیمی از حیاط خانه ما مانند بسیاری از خانه های دیگر چمن کاری بود. نخستین خانه ام باغچه سرسبزی داشت مالک قبلی خانه به پرورش گل و گیاه اهمیت می داد. او هنوز در ذهنم به عنوان پرستار گل و گیاه، چهره به یادماندنی ای از خود به جا گذاشته است. بدون اغراق باید بگویم که اگر هر درخت در طول سال حدود 50 شاخه داشت. او در این خانه درختان گلی پرورش می داد که 10برابر خانه های دیگر شاخه داشتند. یکی از درخت ها گل رز صورتی ای داشت که در نوع خود یکی از زیباترین گل هایی بود که در زندگی ام دیده ام. یادم است که یک بار گلفروش محل پیشنهاد داد که گل های آن را بچینم و به او بفروشم اما من نپذیرفتم.

  • گل های آن درخت چه سرنوشتی داشتند؟

یک شب در ایام ازدواج و نامزدی اتفاقاً دنگم گرفته بود که گل ها را بچینم و اتاق را با آن فرش کنم. همین هم شد. کل اتاق را با گل زر محمدی مفروش کردم. تصویر زیبا و شاعرانه ای بود که دوستش می داشتم. باغچه خانه همچنین درخت یاسی با گل های زردرنگ داشت. گل های این درخت نیز بخش قابل توجهی از دیوار و حیاط خانه را معطر و زیبا می کرد. گلدان های مختلفی مانند گل شمعدانی، میخک و انواع رز آنجا بود که به زیبایی حیاط می اضافه نمود.

  • خانه ها حوض هم داشتند؟

بله. خانه ما هم مانند برخی دیگر از خانه ها حوضی داشت که اتفاقاً در زمین حفر نشده بود. جام بزرگی بود که از کاشی های رنگارنگ مفروش بود. خانه های منطقه نیروی هوایی در آن دوره سکوت و آرامش خاصی داشت.

  • پشت بام ها چه وضعی داشتند؟

پله ها در راهرو بود. این پله ها پس از یک پیچ و پاگرد به بام خانه منتهی می شد. پشت بام برخی از خانه ها آسفالت بود و برخی دیگر موزاییک فرش. شب های تابستان مردم در پشه بند می خوابیدند و برخی دیگر هم که پشه بند نداشتند، رختخوابشان را به پشت بام می بردند و شب را تا صبح همانجا می خوابیدند. تنها صدایی که شب ها به گوش می رسید صدای کولر آبی بود.

  • زمستان ها در این خانه ها مردم چگونه خود را گرم می کردند؟

هنوز گازکشی نشده بود و مردم با بخاری علاءالدین که با شعله آبی می سوخت و انواع بخاری های نفتی دیگر خودشان را گرم می کردند.

  • ارتباط خاصی با مردم محل داشتید؟

در محله ای که من زندگی می کردم، ارتباط محبت آمیز ای بین اهل محل وجود داشت. خانواده ها در طول کوچه یکدیگر را می دیدند. برخی از بچه ها را به نام می شناختیم.

  • خاطره خاص دیگری از آن خانه دارید؟

در آن دوره بخشی از فعالیت ادبی ام به سرودن ترانه اختصاص می یافت. آن ترانه ها مورد استقبال مردم قرار می گرفت. ترانه هایی مانند تنها با گل ها، مرد سرگردان، عشق تو نمی میرد و بسیاری ترانه های دیگر را در این خانه سروده ام. در یک کلام از خانه زیبای محله صددستگاه که کنار دیگر خانه های همان شکلی وجود داشت، خاطرات زیبا و متعددی دارم که همیشه برایم جالب و به یادماندنی است.

bestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا

georgiaro.ir: گرجستان: سفری به کشور زیبایی ها

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 3 آبان 1400 بروزرسانی: 3 آبان 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 8021

به "ترانه هایم را درصددستگاه سروده ام" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "ترانه هایم را درصددستگاه سروده ام"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید