خداحافظ آقای استانکو
به گزارش بلاگ پو، استانکو با عابدینی به فوتبال ایران آمد و با عابدینی هم رفت. در سال های طولانی حضورش اما بازیکنانی بسیاری را به فوتبال ایران معرفی کرد.
خاطره های فوتبال ایران از استانکو پوکله پوویچ تمامی ندارد. او همانی بود که با عابدینی به فوتبال ایران آمد و با او از فوتبال ایران رفت. با تیم ملی آغاز کرد، از پرسپولیس و سپاهان گذشت و داماش، آخرین حضورش در فوتبال ایران بود. سال های زیادی است که استانکو از فوتبال مان رفته اما امروز دلتنگ تریم برایش. دلتنگیم که رفته و دیگر قرار نیست برگردد. استانکو به سفری رفته که بازگشت ندارد اما خاطره هایش اینجایند، آنقدر هم تازه که حتی یادآوری شان هیجان زده ات می نماید. خبر تلخ رفتنش را امروز شنیدیم. استانکو بیماری قلبی و فشار خون داشت و یکی از پاهایش را هم به دلیل بیماری از دست داده بود. حتی کلیه هایش از کار افتاده بود و پیش از آنکه قلب 80 ساله اش از نفس بیفتد، این یک هفته آخر را در کما گذراند.
پرسپولیسی باشی، گوش تیز نمی کنی که درباره استانکو چه می گویند. در سکوت، خودت را می سپاری به خاطره هایی که مرگ هم از یاد نمی بردشان. خاطره آن دو قهرمانی که تو را می کشاند به سال ها بعد. به روزی که استانکو پوکله پوویچ در حالی که یکی از پاهایش را به خاطر بیماری از دست داده بود، از فرسنگ ها آنطرف تر قهرمانی پرسپولیس برانکو را تبریک می گفت. خیلی پیش از آن اما خودش همین تیم را قهرمان نموده بود. در سال های 1374 و 1375.
یادتان هست روزی را که استانکو برای نخستین بار به ایران آمد؟ سال 1993 میلادی بود. درست 18 سال بعد از فرانک اوفارل که به عنوان آخرین مربی خارجی تیم ملی، تهران را ترک نموده بود. آن روزها حتی نام او را نمی توانستیم به درستی بخوانیم که زنده یاد بهرام شفیع به دادمان رسید: کاری به نام فامیلی اش نداشته باشید. به او بگویید استانکو. آن روز اما هیچکس نمی دانست که این مرد، قرار است روزی جام قهرمانی پرسپولیس را بالای سر ببرد.
او با دو قهرمانی پشت سر هم در لیگ یوگسلاوی سابق آمده بود تا ناکامی های تیم ملی ایران در انتخابی جام جهانی و جام ملت های آسیا را در بازی های آسیایی هیروشیما تلافی کند. یک سالی می شد که تیم ملی سرمربی نداشت. علی پروین را که بعد از انتخابی جام جهانی به امید موفقیت در جام ملت ها نگه داشته بودند، به خاطر حذف تیم ملی در مرحله گروهی برکنار کردند و چند ماه بعد، برای جانشینی اش دنبال یک نام دهان پر کن می گشتند. مربی ای می خواستند که ایرانی نباشد.
رئیس وقت فدراسیون فوتبال یعنی امیر عابدینی هم دست گذاشت روی نام استانکو اما وقتی تیم ملی از بازی های آسیایی هیروشما حذف شد، خودش هم با او برکنار شد. از آن روز تا مدیرعاملی عابدینی در باشگاه پرسپولیس، چند سال طول کشید اما او همان اولِ کار رفت سراغ استانکو. نیم فصل بود که برای بار دوم او را به تهران آورد و این بار نشاندش روی نیمکت پرسپولیس.
اتفاق مهم تر اما آن روزی رقم خورد که آقای سرمربی روبروی مدیرعامل نشست و چشم در چشم او گفت: این تیم بیمار است و من برای نجاتش می خواهم جوانگرایی کنم. عابدینی اما علاقه ای به جوان شدن پرسپولیس نداشت و مُصر بود که بهترین بازیکنان لیگ را در این تیم دور هم جمع کند. تاکید استانکو اما این بود که مشکل کلی فوتبال ایران، همین بی توجهی به جوان هاست و سر آخر هم حرفش را به کرسی نشاند. او بود که مهدی مهدوی کیا 16 ساله را از بانک ملی به پرسپولیس آورد. مهرداد میناوند از آتش نشانی به پرسپولیس آمد، یحیی گل محمدی از پورا و کریم باقری که استانکو کمی پیش تر او را با تیم ملی به بازی های آسیایی هیروشما برده بود، از کشاورز. مرد کروات، نعیم سعداوی را به پرسپولیس آورد و رضا شاهرودی را که باشگاه می خواست بفروشدش، نگه داشت تا همه آنها را در تیمی بازی بدهد که ستاره هایش احمدرضا عابدزاده، فرشاد پیوس، حسین عبدی، علی دایی، محمود شافعی و خیلی دیگر از هم نسلان آنها بودند.
حتی خداداد عزیزی را هم همین مربی بود که به اوج رساند. البته خداداد پیش از حضور استانکو در فوتبال ایران هم دو بار به تیم ملی دعوت شده بود که بار اول خط خورد اما دفعه بعد، خودش تمرین را ترک کرد. یک روز که علی پروین ملی پوشان را در زمین شماره دو استادیوم آزادی تمرین می داد، خداداد کوله پشتی اش را برداشت و وقتی داشت می رفت، به پروین گفت: شما که تیم تان را انتخاب نموده اید، چرا من را هر روز می کشانید اینجا؟
رفت و بعد از آن دیگر به تیم ملی دعوت نشد. حتی خودِ استانکو هم دعوتش نکرد اما وقتی سرمربی پرسپولیس شد، او را به عنوان بازیکن قرضی به جام باشگاه های آسیا برد و همان جا بود که خداداد، خداداد شد. پرسپولیس با سه گل او به نیمه نهایی صعود کرد و شد سکوی پرتابش.
چنین بازیکنی را مگر می شد به تیم ملی دعوت نکرد؟ پس محمد مایلی کهن دعوتش کرد و او را به جام ملت های 1996 امارات برد که دیدیم آنجا چطور درخشید و البته باید یادآوری کنیم که کاشف خداداد عزیزی نه مایلی کهن، بلکه استانکو پوکله پوویچ بود. همانی که دو قهرمانی تاریخی را برای پرسپولیس به یادگار گذاشت و بعد با نامهربانی و غیرمحترمانه بیرونش کردند. همان عابدینی که دو بار به ایران آورده بودش، او را از پرسپولیس کنار گذاشت اما وقتی مدیرعامل داماش گیلان (آخرین تیم استانکو در ایران) شد، باز هم به کسی جز او اعتماد نکرد.
در واقع استانکو با عابدینی به فوتبال ایران آمد و با او از فوتبال ایران رفت و البته در این فاصله، در یک دوره چهار ساله هم سرمربی سپاهان بود. حالا اما رفته و دیگر قرار نیست برگردد. به سفری رفته که بازگشت ندارد اما خاطره هایش اینجایند. خبر رفتنش را امروز شنیدیم. استانکو بیماری قلبی و فشار خون داشت و یکی از پاهایش را هم به دلیل بیماری از دست داده بود. حتی کلیه هایش از کار افتاده بود و پیش از آنکه قلب 80 ساله اش از نفس بیفتد، این یک هفته آخر را در کما گذراند.
2 - 770
منبع: ایران ورزشیbestcanadatours.com: مجری سفرهای کانادا و آمریکا | مجری مستقیم کانادا و آمریکا، کارگزار سفر به کانادا و آمریکا
pariha.com: پریها مجله گردشگری، خبری، موفقیت، آشپزی و سرگرمی میباشد.
dorezamin.com: دور زمین: آشنایی با زیبایی های دنیا در مجله سرگرمی و گردشگری