نباید مردم را اغتشاشگر می نامیدیم ، این همه تبعیض مالی فراهم می کنید و به مردم می گویید آه هم نکش

به گزارش بلاگ پو، آیا ضمانتی هست که بشر بعد از کرونا هم این اتفاقات مبارک یعنی نوع دوستی، ارتباط با خدا، نگاه به طبیعت و مقابله با ساختارهای اسارت بخش مالی، سیاسی، فرهنگی را فراموش نکند؟

نباید مردم را اغتشاشگر می نامیدیم ، این همه تبعیض مالی فراهم می کنید و به مردم می گویید آه هم نکش

به گزارش خبرنگاران به نقل از فرهیختگان، عماد افروغ جامعه شناس اصولگرا در آنالیز جامعه شناسانه رفتار مردم کشورمان در شرایط کرونایی نکات جالبی را مطرح نموده است. نکاتی که در نهایت به مسائل مالی و اعتراض های سال 98 و دی 96 هم می رسد. در ادامه سخنان او در گفت وگو با روزنامه فرهیختگان را می خوانید.

  • کرونا شرایط حاکم بر جهان را به نحو عمده ای دستخوش تغییر کرد و آنچه در این دو ماه گذشت شرایطی را پدید آورد که حالا بسیاری از جامعه شناسان و اندیشمندان قائل به آنند که بسیاری از این تغییرات ماندگار خواهند بود و حتی اساسا ما با جهانیی متفاوت از جهانی قبل روبرو خواهیم بود. ارزیابی شما از این تغییرات چیست؟

هر تغییری که می خواهد اتفاق بیفتد یا اجباری است یا اختیاری و ارادی. در این مدتی که مردم درگیر کرونا بودند به طور کلی اتفاقات مبارکی رقم خورد و این موضوع در حوزه های مختلف اعم از حاکمیت و اصطلاحا قدرت سیاسی و قدرت اجتماعی و اعم از این کشور و آن کشور به چشم می خورد. درحقیقت ما در چهار سطح شاهد هستیم بعضی اتفاقات که برای اهل حکمت یک آرمان و آرزو تلقی می شد خیلی راحت محقق شد.

نخست اینکه رابطه انسان با خودش دچار دگرگونی شد. یعنی انسان غرق در من پنداری نشد. قدری از این خصیصه فاصله گرفت و دنبال من واقعی خود گشت و خودشناسی و خودسازی او قدری ارتقا پیدا کرد.

دوم آنکه ارتباط انسان با خدای خودش مطلوب تر شد. سوم اینکه روابط او در ارتباط با دیگری توام با نوع دوستی و همبستگی شد. چون درد مشترک ایجاد شد قدری همدردی فوران کرد؛ دردی که طبقه، نژاد، رنگ و حتی دین نمی شناخت. روابط و ساختارهای اجتماعی پیش از این تا حد زیادی اسارت بخش و استثماری بودند و در واقع حکایت از نوعی بهره کشی می کردند. به طور ویژه روابط سرمایه داری در سطح کلان دچار تلنگر شد. یعنی جهانی سازی سرمایه داری و بورژوازی و نظام سرمایه داری دچار لطمه شد.

نکته چهام اینکه بزرگ ترین دگرگونی نیز در رابطه میان انسان و طبیعت حاصل شد. یعنی تخریبی که بشر نسبت به محیط زیست روا می داشت و هیچ ترمزی هم برای آن نبود تا حدی متوقف شد. در اثر این اتفاق، بخش بزرگی از اقتصادها تعطیل شد، کارخانه هایی که مواد مغایر با سلامت محیط زیست از خود صادر می کردند، با تعطیلی روبه رو شدند و آلودگی های ناشی از مسائلی که مربوط به آلاینده های محیط زیستی می شد، تعدیل شد. نوع نگاه انسان با طبیعت دچار دگرگونی شد و این هم اتفاق مبارکی بود که طبیعت یک نفس راحت کشید. یعنی طبیعت نسبت به سیاست های مالی که از زمان مدرنیته آغاز شد و با نظام سرمایه داری و فراوری انبوه اوج گرفت، واکنش نشان داد.

اینها اتفاقات مبارکی است. به اصطلاح، سطح و اشل کوچک در فعالیت های مالی زنده شد، بستر برای عبارت کوچک، زیباست فراهم شد، ظرف متمرکز دچار تلنگر شد و به عبارتی، اقتصاد مبتنی بر ظرف کوچک که متناسب با توسعه درون زا و اقتصاد مقاومتی است، خودی نشان داد. اینها همه مبارک هستند ولی نکته ظریف امر این است که بشر تا چه زمانی می خواهد عبرت بگیرد. آیا ضمانتی هست که بشر بعد از کرونا هم این اتفاقات مبارک یعنی نوع دوستی، ارتباط با خدا، نگاه به طبیعت و مقابله با ساختارهای اسارت بخش مالی، سیاسی، فرهنگی را فراموش نکند؟

بشر موجودی است که مختار و البته فراموش کار است کمااینکه در طول تاریخ فراموش کار بوده لذا باز هم هیچ ضمانتی نیست که تا جایی که موضوع به اختیار او باز می گردد، این اتفاقات را فراموش نکند. پس نباید روی اختیار زیاد حساب باز کرد و باید روی اجبار تمرکز کرد. باید اتفاقی رقم بخورد، آنهایی که باید فشار لازم را بیاورند چنین نمایند و اجازه ندهند دوباره همین روال ماقبل کرونا تداوم داشته باشد.

  • چه کسانی باید فشار بیاورند؟

چه کسانی باید مقاومت نمایند؟ به نظر من بستگی به این دارد که در چه عرصه ای صحبت می کنیم. به نظرم در عرصه ایران با شناختی که من از ایران و قدرت رسمی در ایران دارم این قدرت مدنی است که باید بر قدرت رسمی فشار بیاورد. کاری هم نداشته باشید چه کسانی حاکم هستند، چون الگوی رفتاری حاکمان واحد است. شعارها هم اگرچه فرق می نماید و یکی شعار آزادی می دهد و دیگری شعار عدالت می دهد ولی رفتار یکسان است. وقتی رفتار یکسان است و این رفتارها هم بویی از رهایی، اخلاق، عدالت خواهی، معنویت و آزادیخواهی واقعی نمی دهند، بعد از کرونا باید با مطلعی مردم و فشار آنها این تعدیل و تلطیف شدن رفتارها به خاطر فضای کرونایی کماکان حفظ گردد.

ما با یک واقعیت روبرویم. بارها به این موضوع اشاره نموده ام و این را بر اثر تحقیقات و تاملات زیادی به دست آورده ام که ملت ایران به دلیل پیشینه تاریخی و هویتی خاص خود قوم شرایط بحران و شرایط غیرعادی است. برخلاف خیلی از کشورها مخصوصا کشورهای غربی که بیشتر قوم شرایط عادی هستند و در شرایط غیرعادی گرگ هم می شوند و در این حوادث اخیر نیز شاهد نمونه هایی از این دست از جمله حمله به فروشگاه ها بودیم.

در شرایط غیرعادی همبستگی و یگانگی مردم ایران فوران می نماید اما در شرایط عادی شکل دیگری دارد. علت این موضوع رفتار حاکمیت با آنهاست و این تاریخی است. رفتاری که مدیران با آنها دارند، آنها را به واکنش در شرایط عادی وامی دارد. رفتار مدیران با مردم روراست و صادقانه نیست و زمینه مشارکت واقعی را برای آنها فراهم نمی نماید. به احتیاجهای واقعی آنها توجه نمی گردد و به آنها نگاه ابزاری می گردد و مدیران بعضا تدبیر سوء نسبت به مردم خرج می دهند. به هر ترتیب هیچ ضمانتی نیست که رفتار کنونی مدیران بعد از بازگشت به شرایط عادی به همان روال قبلی برنگردد. بنابراین باید فشار آورد و آنها را مجبور کرد که در همین فضا باقی بمانند.

  • این اجبار به چه معناست و چگونه باید اعمال گردد. در چه زمینه هایی این اجبار قابل تعریف است؟

اولین گامی که برای این اجبار می توان متصور شد این است که مطلعی مردم بالا برود. این مطلعی بخشی هم باید لفظ صرف نباشد و توسط افراد عامل و اهل عمل انجام گردد، نه کسانی که فقط لفظ پراکنی می نمایند. هرچه اهل عمل باشید قدرت نفوذکلام بیشتر می گردد. مطلعی باید بالا برود و انگیزه مردم را بالا ببرد. وقتی مطلعی بالا رفت و مردم فهمیدند احتیاج واقعی آنها چیست، احتیاجهای القایی از بالا به آنها تزریق شده چیست یعنی مطلع شده اند. این یک بحث است که آنها بفهمند احتیاج واقعی آنها چیست و بفهمند کجاها فریب می خورند.

گام دوم انگیزه است. یعنی چه کار کنیم؟ اینکه فقط مطلع شویم جبر نمی آورد. مطلعی همراه با انگیزه است که یک قدم جلو برویم. بعد از مطلعی و انگیزه گام سوم این است که مهارت ها را بالا ببریم. یعنی من فهمیدم باید کاری انجام دهم، انگیزه آن را هم پیدا کردم ولی ممکن است مهارت انجام کار را نداشته باشم. بخشی از مهارت ها بالقوه و بخشی بالفعل است. مهارت های بالقوه را باید تبدیل به بالفعل کرد. برای اینکه این مهارت های بالقوه و بالفعل مورداستفاده و بهره برداری قرار گیرد، احتیاج به فرصت مطرح می گردد. این فرصت باید چگونه تامین گردد؟ فرصت ها سلسله مراتب دارند.

مهم ترین دستگاه فرصت ساز ما دولت است. دولت باید فرصت را فراهم کند. برای اینکه دولت فرصت را فراهم کند بحث بعدی من مطرح می گردد که ظرف است. یعنی با ظرف متمرکز نمی توان این فرصت را فراهم کرد. یعنی ظرفی که تا به امروز در کشور از زمان پهلوی به بعد حاکم بوده که یک ظرف متمرکز و متکی به اقتصاد نفتی است و نمی تواند فرصت را برای نخبه ای فراهم کند که در فلان روستا زندگی می نماید. اگر قرار باشد در این ظرف فعلی نوآوری ها و خلاقیت های نو در کشور به فعلیت برسد، همه باید به تهران و مرکز استان ها بیایند. این امکان پذیر نیست و نقض غرض است.

ما می خواهیم چه گردد؟ می خواهیم اقتصاد مقاومتی شکل گیرد، می خواهیم توسعه درون زا شکل گیرد. یعنی هر قابلیتی که در هر شرایط زیست محیطی ما و فرهنگی و اجتماعی و طبیعی ما وجود دارد، فوران کند. آنها فرصت ظهور و بروز داشته باشند پس باید فرصت فراهم گردد ولی فرصت در ظرف متمرکز فعلی هیچ گاه فراهم نمی گردد. چون این ظرف اقتصاد نفتی است. این ظرف تمرکزگرایی در اداره کشور است.

شما در این کشور از زمان پهلوی ظرفی درست کردید که هرچه قابلیت، اطلاعات، نوآوری و هرچه داده است مثل یک دستگاه مکنده و جاروبرقی به سمت تهران کشیده می گردد. یکی از معضلات ما در امر توسعه این است که این توسعه نابرابر است. توسعه یک وجه جغرافیایی دارد. یک تهران درست کردید با این همه امکانات و خدمات و خلاقیت و نوآوری و بقیه نقاط خالی شدند. در این بین همین رابطه مرکز پیرامونی را در سطح استانی هم پیاده کردید.

با شرایط فعلی نخواهید توانست این همه پتانسیل و قابلیت و نوآوری که در تک تک آحاد انسانی ما در کشور مستتر هست را استفاده و شناسایی کنید و در همان ظرف جغرافیایی خود به فعلیت برسانید. این یعنی گنج بزرگی را نادیده گرفته و از دست داده اید. این گنج بزرگ در انقلاب اسلامی شکل گرفت و در دفاع مقدس و درمقابله با سیل و زلزله و در مقابله با کرونا خود را نشان داد. یعنی همین نیروهای مردمی که در شرایط بحران به مدد کشور آمدند، اگر با مانع دولتی روبه رو می شدند نمی توانستند خود را نشان دهند.

شرایط، بحرانی و غیرعادی بود و دولت ها هم در شرایط غیرعادی متفاوت و البته مطلوب عمل کردند. چه ضمانتی وجود دارد که بعد از شرایط غیرعادی همان روال عادی تاریخی تکرار نگردد و دولت ها علت عدم به کارگیری ظرفیت های نهفته در مردم نشوند؟ هیچ ضمانتی نیست.

مردم باید این فشار را وارد نمایند و خواستار ظرف غیرمتمرکز شوند. تا زمانی که ظرف ما متمرکز است باور کنید نمی توانیم کشور را به سمت اقتصاد مقاومتی ببریم. این را اضافه کنید که این ظرف متمرکز متکی به اقتصاد نفتی شده و قوز بالای قوز است، یعنی مزید بر علت شده و دولت احتیاجی به مردم ندارد. چه احتیاجی دارد؟ اگر نگاه کنید دولت هایی که متمرکز اداره می شوند و متکی به اقتصاد نفتی هم هستند، نوعا هیچ احتیاجی به مردم ندارند. اما دولت هایی که ظرف غیرمتمرکز دارند، حتی اگر نفت هم داشته باشند کشور را متمرکز اداره نمی نمایند و متکی به مردم و مالیات هستند. دست آنها نزد مردم دراز است. اما الان دست مردم دراز است.تا موقعی که به لحاظ ساختاری این شرایط حاکم هست مطمئن باشید مقولات دیگر شما هم حل نمی گردد. در این ظرف متمرکز متکی به اقتصاد نفتی رابطه قدرت و ثروت حاکم می گردد. یعنی قدرت به ثروت می انجامد. در چنین شرایط ساختاری و این ظرف متمرکز متکی به اقتصاد نفتی، اقتصاد رانتی و تظاهر و ریا شکل می گیرد

تا موقعی که به لحاظ ساختاری این شرایط حاکم هست مطمئن باشید مقولات دیگر شما هم حل نمی گردد. در این ظرف متمرکز متکی به اقتصاد نفتی رابطه قدرت و ثروت حاکم می گردد. یعنی قدرت به ثروت می انجامد. در چنین شرایط ساختاری و این ظرف متمرکز متکی به اقتصاد نفتی، اقتصاد رانتی و تظاهر و ریا شکل می گیرد. دردی که ما از آن رنج می بریم همین ریا و تظاهر است. متاسفانه نظارتی هم نمی گردد. طرف متظاهرانه به قدرت دولت وصل می گردد تا متنعم از ثروت های سیاسی و مالی و فرهنگی نهفته در پس قدرت مالی باشد. اینها واقعیت هایی است که خیلی ها نمی خواهند بپذیرند و خیلی رندانه به گونه ای عمل می نمایند و جهت گیری غلطی نشان می دهند تا نقدی متوجه این تظاهر و ریا نگردد.

  • در بحران کرونا تقریبا در همه جهان جامعه مدنی عملا نتوانست به دولت ها یاریی بکند و دولت ها برای حل این چالش دست تنها ماندند. در ایران نیز بوروکراسی مرسوم ما حتی در دفن و کفن اموات و رساندن مواد ضدعفونی هم گیر کرد. این خلأ اما با نیروهای اجتماعی اعم از گروه های دانشجویی و طلاب و گروه های جهادی و... پر شد. دلیل این اتفاق چیست؟ چرا در ایران نیروی اجتماعی پای کار آمد و یاری حال دولت شد و از قضا بسیار هم کارآمد بود، اما در کشورهای دیگر چنین نشد؟

چون ما یک هویت جمع گرایی عرفانی داریم. یک بحث علمی است. در کشور و تاریخ ما فردیت و فردگرایی شکل نگرفته است. ما جمع گرا هستیم یعنی یک جمع گرایی عرفانی مبتنی بر نگاه خاص به خدا شکل گرفته است. به دلیل همین هویت فرهنگی و تاریخی و اصطلاحا عرفان ایرانی-اسلامی ما هر زمان اتفاق غیرعادی رخ می دهد هویت جمع گرایانه عارفانه ما بروز می نماید؛ هویتی که در همبستگی، یاری کردن به دیگران و نوع دوستی ایرانیان بروز می یابد.

اما در غرب چون مبتنی بر فردگرایی است و این فردگرایی ریشه دار است و در اساطیر یونان باستان هم عقبه دارد وقتی شرایط بحرانی اتفاق می افتد فردیت شکل می گیرد و نوع دوستی و یاری کردن به دیگران معنا نمی دهند. همه به دنبال این هستند که یک نوعی منافع خود را تامین نمایند. در شرایط غیرعادی گرگ هم می شوند.

این که بسیاری از فیلسوفان آمدند بحث انسان ها گرگ یکدیگر هستند را مطرح کردند بی ریشه نبود. وقتی هابز می آید بحث خود را مطرح می نماید، شرور بودن انسان را یا ماکیاولی بحث لویاتان را مطرح می نماید که حتما باید نظم سیاسی از بالا بیاید و به مردم نظم بدهد، ریشه در این هویت فردگرا داشت. درحالی که نظم ما حتی اگر پلیس هم نباشد نظم از درون است، از بیرون نیست.

این البته به منزله آن نیست که نباید پلیس باشد. ما احتیاج به پلیس نداریم چون نظم از درون داریم، آنها احتیاج به پلیس دارند چون نظم از درون ندارند و هویت جمعی ندارند. این نکته بسیار مهمی است. ما جامعه مدنی قطبی نداریم. جامعه مدنی ما کیفی است. قابلیت های زیادی در جامعه مدنی ما وجود دارد. اما ممکن است متشکل نباشد که خب این نقدی است که به آن وارد است، یعنی سازمان یافته نیست ولی بالقوه ویژگی های نوع دوستی بالایی در آن وجود دارد. برای کسانی که شناخت کافی از جامعه ایران دارند، قابل پیش بینی بود که در کرونا هم این گونه خود را نشان دهد.

  • ماجرای کرونا یک فرق جدی با بحران های پیش از این داشت. ما در سال 98 و حتی در دی 96 شاهد اتفاقاتی بودیم که لطماتی جدی به اعتماد عمومی وارد کرد. تاجایی که خیلی ها از خستگی و فرسایش و حتی فروپاشی اجتماعی ایران سخن گفتند. چرا این موضوع در بحران کرونا بروز خاصی نداشت؟

این طور نیست. این تفسیر غلط از سال 98 است. تحلیل شما سیاست زده است. یکی از القائات ایدئولوژیکی که توسط یک جمعی از افراد رند در کشور رخ می دهد و ممکن است شما هم تحت تاثیر این قرار بگیرید، همین سیاست زدگی امنیت گرایانه است.

  • یعنی سطح اعتماد عمومی کاهش نیافته؟

من نمی گویم اعتماد عمومی پایین نیامده است. در شرایط عادی این اعتماد پایین می آید، نه در شرایط غیرعادی! در شرایط عادی پایین می آید به همان علتی که من بیان کردم. دولت ها شفاف برخورد نمی نمایند. دولت ها متناسب با احتیاج واقعی مردم عمل نمی نمایند، وقتی دولت در شرایط عادی حقوق نجومی به عده ای پرداخت می نماید، شکاف درآمدی را تعدیل نمی نماید، به احتیاجهای واقعی مردم توجه نمی نماید، به شعار عدالت و اخلاق توجه نمی نماید، مردم تدبیر به خرج می دهند و به آن واکنش نشان می دهند.

آن موقع نباید مردم را اغتشاشگر می نامیدیم. همان زمان در پخش زنده تلویزیونی گفتم اغتشاشگر شما هستید و ریشه های اغتشاش را شما فراهم می کنید. این همه تبعیض مالی فراهم می کنید و به مردم می گویید آه هم نکش! نمی گردد آن تصمیم بنزینی را گرفت و جامعه را در شوک فرو برد اما به مردم گفت اعتراض ننمایند. آنچه شما گفتید برای شرایط عادی است و شرایط عادی علت دارد و علت آن دولتمردان هستند. اما وقتی شرایط غیرعادی می گردد مردم خیلی چیزها را فراموش می نمایند. برای اینکه وطن دوست هستند، عشق به وطن دارند، تاریخ و هویت و شناسنامه دارند.نباید مردم را اغتشاشگر می نامیدیم. همان زمان در پخش زنده تلویزیونی گفتم اغتشاشگر شما هستید و ریشه های اغتشاش را شما فراهم می کنید. این همه تبعیض مالی فراهم می کنید و به مردم می گویید آه هم نکش! نمی گردد آن تصمیم بنزینی را گرفت و جامعه را در شوک فرو برد اما به مردم گفت اعتراض ننمایند

به همین خاطر می گویم مسئولان در شرایط پساکرونایی سوءاستفاده ننمایند و عده ای به همان آش و همان کاسه برنگردند. متوجه باشند این ملت نجیب است و مرد شرایط بحران. قدر این ملت را بدانند، کلک نزنند، دروغ نگویند، به سمت تحقق شعارهای انقلاب بروند و به طور خاص اخلاق و عدالت و عدالت و عدالت را سرلوحه کار قرار دهند! بی عدالتی ها، بداخلاقی های سیاسی، سطحی نگری ها، انگ زدن ها و تهمت زدن ها فاجعه است. اینها مربوط به ته نشین شده های تاریخی مردم نیست. وقتی شما کشور را سیاست زده اداره می کنید بدانید این سیاست زدگی همراه با امنیت زدگی و اتفاقا سیاست زدایی است.

بارها این را بیان کردیم و کسی توجه ندارد. یعنی عده ای که سیاست زده و امنیت زده کشور را اداره می نمایند می خواهند کاری نمایند که دیگران سیاسی نشوند. بنابراین در سینما و تلویزیون فیلم های لوده ساخته می گردد. یک انسان امنیت زده و سیاست زده مایل است که مردم مشغول چیزهایی شوند که به سرنوشت و هویت تاریخی و مسئولیت آنها ربطی ندارد. مردم مشغول شوند تا تنها خودشان سیاسی باشند و از رابطه قدرت و ثروت متنعم شوند. پس سیاست زدگی همراه با سیاست زدایی است و ممکن است این اتفاق در فعل کسانی که به ظاهر دم از ارزش ها می زنند هم بیفتد.

ما یک اصل داریم و می گوییم احتیاجها و حقوق مردم در حالت فردی، گروهی، جامعه ای، در حوزه های آزادی و فرهنگ و عدالت تعیین است. آیا به این حقوق و احتیاجها توجه می گردد یا خیر؟ فریب نخوریم و مسامحه نکنیم که اگر فلان حاکم آمد سکوت کنیم و اگر دیگری آمد سکوت نکنیم. تفاوتی ندارد، باید به عمل اینها توجه کنیم.

اگر مردم در شرایط عادی نشان می دهند اعتماد ندارند حق دارند اعتماد نداشته باشند، ولی آنجایی که چیزهایی دارد از دست می رود، به میدان می آیند. همزمان با اعتراضات سال 96 از مردم نظرسنجی کردند و علت را جویا شدند. 81 درصد مردم، عامل این موضوع را نارضایتی مالی می دانستند. آمار پیمایش ملی سال 95 دولت می گوید 78 درصد مردم مهم ترین مشکل و دغدغه شان مالی است و ما به این توجه نداریم. خب مردم چه کار نمایند؟ اتفاقا همان مردمی که پیشینه تاریخی شکوهمند را دارند توقع هست در چنین شرایطی به میدان بیایند و نباید به آنها انگ بزنیم. اگر مردم در روبروه با تصمیم وحشتناک بنزینی از خود واکنش نشان نمی دادند غیرت نداشتند و آن مردمی که آن حادثه را خلق می نمایند همان کسانی هستند که در ارتباط با سیل و زلزله و کرونا به میدان می آیند.

کشتی کروز: کشتی کروز: سفری لوکس و در عین حال مقرون به صرفه به اقیانوس

منبع: همشهری آنلاین
انتشار: 14 مهر 1400 بروزرسانی: 14 مهر 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 24608

به "نباید مردم را اغتشاشگر می نامیدیم ، این همه تبعیض مالی فراهم می کنید و به مردم می گویید آه هم نکش" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "نباید مردم را اغتشاشگر می نامیدیم ، این همه تبعیض مالی فراهم می کنید و به مردم می گویید آه هم نکش"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید