چرا دانشگاه های ما تا این مقدار خشک و سترون هستند؟

به گزارش بلاگ پو، عبدالرضا ناصرمقدسی - متخصص مغز و اعصاب؛ یکی از مهم ترین دغدغه های من، شرایط سیستم آموزشی در کشور ماست. از آنجا که من مدرس دانشگاه هستم، بی شک بیشتر در خصوص شرایط دانشگاه و به ویژه سیستم آموزش پزشکی می اندیشم و مسائل آن را مدنظر دارم. اما آنچه در اینجا گفته می گردد درباره تمام جنبه های سیستم آموزشی ما صدق می نماید. بر کسی هم پوشیده نیست که آموزش در سیستم های ابتدایی و به طور کلی دبستانی از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است. به این ها باید آموزش در خانواده را هم افزود.

چرا دانشگاه های ما تا این مقدار خشک و سترون هستند؟

اینکه مردم ما نمی توانند به درستی با مسائل روبه رو شده و راه حلی برای آن ها بیابند، از ضعف آموزشی در خانواده ها ناشی می گردد. درد دل در این موارد بسیار است و باید کارشناسان امر درباره آن بنویسند. چند روز پیش فیلمی قدیمی را دیدم که البته فیلمی معمایی و جنایی بود که در یکی از برترین دانشگاه های دنیا یعنی آکسفورد اتفاق می افتاد.

فیلم قتل های آکسفورد محصول سال 2008 که یکی از برترین فیلم ها در ژانر مربوطه محسوب می گردد و به ویژه کسانی که به ریاضی علاقه مند هستند، از تماشا این فیلم لذت می برند. اما به غیر از موضوع و فرایند اصلی فیلم چند موضوع جانبی به شدت نظر من را به خود مشغول کرد. موضوعاتی که لازم دیدم در خصوص آن ها بنویسم. دانشگاه های ما فاقد هرگونه معنا برای دانشجویان مان هستند. آن ها به دانشگاه نمی آیند تا دنیا بینی خود را عوض نمایند.

آن ها به دانشگاه می آیند، چون راه دیگری ندارند. حتی در خیلی از رشته ها هیچ امیدی هم به بازار کار خود ندارند. مدت هاست دانشگاه های ما ربطی به صنعت و فناوری نداشته و نمی توانند بر اساس احتیاج های روز جامعه، دانشجویان را پرورش دهند.

در فیلم قتل های آکسفورد دانشجویی به آکسفورد می آید تا زیر نظر استادی خاص تز خود را بگذراند. به سخن دیگر هدف او از آمدن به این دانشگاه نه کسب مدرک یا پیدا کردن شغلی خوب بلکه برای این است که بتواند به سؤالات خود پاسخ دهد. چیزی که اصلا در دانشگاه های ما دیده نمی گردد.

من مدرس دانشگاه علوم پزشکی تهران و در عین حال معاون پژوهشی مرکز تحقیقات ام اس هستم. دانشگاه علوم پزشکی تهران مهم ترین مرکز آموزشی و پژوهشی مرتبط با علم پزشکی در جامعه ما محسوب می گردد؛ بنابراین اگر کسی بخواهد پزشک خوبی گردد یا بخواهد به سؤالات عمیق خود در باب درمان بیماران پاسخ دهد، در درجه اول سعی خواهد نمود به این دانشگاه راه بیابد.

دانشجویان نخبه بسیاری به مرکز ما مراجعه می نمایند. بسیاری از آن ها رتبه های برتر کنکور هستند، اما هیچ کدام دغدغه هایی را که ذکر شد، ندارند. آن ها می خواهند کار تحقیقاتی انجام دهند تا رزومه خود را برای رفتن از ایران کامل نمایند. نیامده به فکر رفتن هستند و این موضوع برای من بسیار ناامیدنماینده است که چرا به اسم یک مدرس دانشگاه نمی توانم کاری کنم که در پی دغدغه هایی باشند که از آن ها یک پزشک خوب بسازد.

به گمانم این موضوع نه تنها ریشه در سیستم آموزشی پوسیده ما دارد بلکه من به اسم یک مدرس دانشگاه هم هنوز به رسالت خود مطلع نبوده و سعی در جهت تغییر این شرایط نمی کنم. هر روز دانشجویانی سراغ من می آیند و تقاضای یاری در کار تحقیقاتی برای داشتن مقاله دارند. حتی برایشان مهم نیست که محتوای مقاله چه باشد؛ فقط چیزی باشد که بتواند به رفتن و پید اکردن یک موقعیت خوب در دانشگاه های خارج از کشور یاری کند.

بی شک این دانشجویان نخبه هر جا که بفرایند پیروز اند. فقط دو افسوس عظیم باقی می ماند؛ اولی آنکه چرا ما نتوانستیم شرایطی را مهیا کنیم که در همین کشور به کار و تحصیل خود ادامه دهند و دومی اینکه دیگر برای دغدغه مند بودن دیر شده است. این دانشجویان خوب دغدغه ها و رنج های مردمان شان را فراموش نموده اند و مقصر هم تنها و تنها سیستم آموزشی و فرهنگی ماست که روزبه روز به قهقرا می رود.

منبع: روزنامه شرق

منبع: فرارو
انتشار: 26 آبان 1400 بروزرسانی: 26 آبان 1400 گردآورنده: blogpo.ir شناسه مطلب: 54700

به "چرا دانشگاه های ما تا این مقدار خشک و سترون هستند؟" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "چرا دانشگاه های ما تا این مقدار خشک و سترون هستند؟"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید